پیام فارس

آخرين مطالب

نگاهی به اهل قلم و کودتا‌ها در تاریخ ایران مقالات

نگاهی به اهل قلم و کودتا‌ها در تاریخ ایران
  بزرگنمايي:

پیام فارس - سوم اسپند ماه سال 1299 خورشیدی دسته‌ای از قزاق‌های مستقر در آق بابای قزوین روانه‌ی تهران شدند و پس از زد و خوردی مختصر دارالخلافه را قرق نموده فرمان رئیس الوزرایی سید ضیا طباطبایی را ستاندند و رضاخان اعلان حکم می‌کنم بر دیوار تهران چسباند. تا پیشتر از این نیروی نظامی در ایران ماهیتی قبیله‌ای / ایلیاتی داشت و به وقت جنگ‌های داخلی یا خارجی با محوریت سرداران محلی موجودیت می‌یافت، اما پس از مشروطه بنای نیروی ملی و یا ناقبیله‌ای نهاده شد و شاه هم که تا پیشتر در حقیقت خان یا راهبر قبیله‌ی غالب بود نقشی دگر در مناسبات مدرن یافت. بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان برای همین است که در برابر قزاق‌های رضاخان نیروی ایلیاتی از قاجار برجای نمانده بود تا آستین بدر آمده و کاری بکند... و در بیست و هشتم مردادماه هم کیم روزولت و زاهدی کاری کردند تا سریر سلطان پهلوی بازگردد و نه کسی از تفنگچیان پهلوی که قبضه‌ی تفنگ از پس مشروطه حکایتی دگر یافته بود.... اما برویم به سراغ شاعر و روزنامه چی و آن که با دوات میانه دارد تا باروت و نخست در ذهن میاید میان نازک خیال قلم بدست با کودتا و حکم می‌کنم و دیگر چیز‌ها کدام میانه است؟ خطوط در پیش می‌خواهدند تا گرد همین پرسش چرخی بزنند تا مگر دمانی را لبریز تامل و میل نمایند... با برآمدن جهان نو و اندیشه‌هایی که وجود انسان را ستایش کرده او را صاحب حق می‌شمردند دیگر آدم نمی‌خواست احدی از خواست رئیس قبیله یا یک از هزاران در خدمت امیال یک تن باشد و خیر عموم راه بر جانفشانی برای ارزش‌های عامی و انسانی برد تا جهانی مطبوع بسازند. شاعر ان و اهل قلم به عنوان نازک طبعان و نگارندگان بر ظریف‌ترین جزئیات رنج انسانی طبعا از پیشگامان نهضت جدید و برای تغییر بودند. تحول شرایط حاضر و درافکندن طرحی نو باور امکان تغییر فوری و تدبیر امور به برافکندن و برنشاندنی را در ذهن و ضمیر اهل دل و کلمه هم افکنده بود پس در کار و برکار شدند... نخست از ماژور لاهوتی بگویم.. همان نظامی آموخته‌ای که برای تدبیر ادبار بشر دل بر اندیشه‌ی اشتراکی نهاده بود و می‌خواست در قالب نیروی زبده‌ی ژاندارمری مگر کاری بکند. ماژور با فوج تحت هدایتش در تبریز کاری کرد و از پس هزیمت به شوروی و مشخصا تاجیکستان کوچید و برای یک عمر رویا پرداز ماند.. جالب است بدانید ترانه معروف "کمر باریک من/ شام تاریک من... از سروده‌های ماژور لاهوتیست.. به روایت همسرش، لاهوتی در قطاری به مقصد مسکو میان باریک کبک ادایی از منطقه‌ی مست چاه تاجیکستان می‌بیند و دخترک می‌گوید ما جوانان مست چاه به گاه عاشقی برای هم شعر می‌خوانیم. ماژور با نازک دلی، تردیده و دل آشوب می‌نگارد "کمرباریک من... بت مست چاهی ام... بیا به نزدیک من صبح و صفا کن/ جفا دیگر بسه با ما وفا کن؛ و بدانیم که سرود معروف ناسیونال که تا سال‌ها سرود بام تا شام دسته‌های رویاپرداز و جانشیفته‌ی چریک و چپ در اقصای عالم بود را لاهوتی به فارسی برگرداند و تا مدید زمانی کسانی دم گرفتند و خواندند و البته مردند... می‌گویند حمید اشرف چریک فدایی خلق در تنها صدایی که دمی پیش از هجوم ساواک و مرگش از او ضبط و برجامی مانده... ناسیونال می‌خواند باکلام لاهوتی... و مرغ رویاپرداز که می‌خواست کودتایی از تبریز بیآغازد در غربت رحل جان بر بند افکند و تمام عمر برای انسان و ایران نالید... سید ضیالدین پیش از گزیدن سیاست عریان، روزنامه نویس بود و در رعد می‌نگاشت و نیز آن را در مالکیت داشت. شاید کمتر بدانید که سید داستان‌های کوتاه جالب و غریبی هم نگاشته است. یکی از جالب‌ترین این نگاشته‌های داستانکی زیر عنوان "پرت سعید است" که روایتی رمانتیک و شگفت از توصیفاتی صنمی یگانه و ترش روی و زلف آراسته در روزگاریست که سید در بندر پرت سعید انتظار سفینه (کشتی) می‌کشید تا راهی پاریس شو. مرد کودتاچی اتی چنان از موی و میان و زبان صنم می‌گوید که باورت نمی‌آید همو کودتا کند و بزرگان قاجاری را دربند و نفس کشیدن را هم به کل موقوف نماید... چه وجود و نمود غریب و متلونیست انسان. "گیسوان خرمائی اش بر سر شانه ریخته، و لباس فلفل نمکی بسیار ساده و زیبا در بر نموده بر روی تخته سنگ نشسته سر خود را به چتری ده در دست داشت تکیه داده روی خود را به سمت مغرب و افق نموده زار زار می‌نالید و اشک، چون مروارید بر رخسار فرومی ریخت.. قطرات اشک از رخسار گلگونش فروریخته و سوختگی دل چهره اش را افروخته‌تر و جمالش را فزون ومرا شیفته‌تر کرد". این‌ها بخشی از کلمات مردی روزنامه نویس است که از کلماتش بوی سرب می‌آمد و برکندن و انداختن برای بسیارانی خواست و پس از کودتا تنها صدروز در صدارت پایید و تحت الحفظ راهی اش کردند تا فلسطین و اروپا و سال‌ها بعد که به تهران بازگشت در اراضی سعادت اباد امروز یونجه کاشت و کشاورزی و پرورش خرگوش گزید و نیز یاری جوان هم. کودتای سیم حوت، اما میرزاده‌ی عشقی شاعر و صاحب روزنامه‌ی قرن بیستم را هم سرب در جان نمود. همو که با سردار سپه میانه نداشت و برایش چکامه‌های تند می‌ساخت.. روزی پس از کودتا در خانه اش گلوله آجین شد و جوانمرگ... انگار کودتا برخی کلمه سازان را دوست نمی‌دارد... و کلنل پسیان.. همان خلبان نخست ایرانی که پیانو را چیره دستانه می‌نواخت... به گاه کودتا والی فرمانده فوج خراسان بود و به دستور کودتاچیان، احمد قوام السلطنه را در بند راهی تهران نمود... قوامی که والی خراسان آن روز‌ها بود... در راه همسر قوام که پیشتر راهی تهران شده بود تلگرافی به نخست وزیر وقت سید ضیالدین می‌زند و می‌پرسد حال که شویم را دربند و عمارت و املاک مان را مصادره نموده اید بفرمایید کجا رحل اقامت افکنیم؟ قوام که به تهران می‌رسد سید را کت بسته برده اند و رقعه ریاست وزرا به نام قوام به توشیح احمدشاه می‌رسد و قوام پاسخ به تلگراف همسرش می‌دهد "در خانه خودتان اقامت خواهید نمود"! آباد باشی ایران.. "اصبحت امیرا و امسیت اسیرا" و پسیان که نازک خیال است و نوازنده و سلوک و حضورش به شاعران می‌ماند از پس هزیمت سید ضیا جان در نبردی پی افکند کودتا جان می‌نهد و تن ستبرش بی سر می‌شود.. عارف قزوینی برایش ساخت "این سر که نشان سرپرستی است، امروز رها ز رنج هستی است/ با دیده عبرتش ببینید، این عاقبت وطن پرستیست" و زمان چه زود برای شاعر می‌گذرد و روزنامه نویس که میزبان تاریخ است و با کلمه ارمان می‌پرود و از حافظ رند و سعدی میاندار با کلمه و وزن می‌خواد از قطر اشکم فربگان بر قامت کوژ فتادگان وصلتی بزند... کودتای بیست هشتم مردادماه و کسی که کودتاچیان و صاحبان جدید تفنگ به خونش تشنه اند.. سید حسین فاطمی وزیر خارجه و روزنامه نگار شهیر که با باختر امروز قد کشید و همان کلمات و نیز نطق پرلهیب و با شررش در بیست و پنجم مردادماه و در فرجام و بامداد کودتای ناکام نخست زاهدی بلای جانش شد و به گاه افتادن در تور بختیار بر پله‌های ساختمان ژاندارمری در میدان مشق شعبان تیزی بر تنش کشید تا تقاص سرب را با تیغ بستاند.. براستی کدام کاغذ را تاب تیغ هست... و مختار کریم پور شیرازی روزنامه نگاری با چشم‌های معصوم که عمری برای مصدق و نهضت با درونی پر امید نگاشت و انگار در طالعش سوختن بود و سوختن... ابراهیم گلستان می‌نگارد به گاه جوانی کریم پور پیشکار خاندان فریدون توللی شاعر و روزنامه نگار بعدی بود و پدر فریدون عاشقی و صحراگردی پسرش را از چشم مختار دید و آواره اش کرد.. بعد‌ها تهران و هزار و یک داستان دگر... در تیک نوشت (طاله در گویش بختیاری) آوارگیست و بی سامانی و آتش برای کسی لهیب است و برای تنی مهیب. کریم پور هم در آتش کودتا سوخت و کلماتش بوی نفت و بنزین گرفت... شبی در حبس کودتاچیان میان پتو پیچیدند بینوا را و اتش بر جانش گشودند.. این است انگار حاصل دلبری سرب از صفحه و دگر هیچ. امان از روایت انسان...

سوم اسپند ماه سال 1299 خورشیدی دسته‌ای از قزاق‌های مستقر در آق بابای قزوین روانه‌ی تهران شدند و پس از زد و خوردی مختصر دارالخلافه را قرق نموده فرمان رئیس الوزرایی سید ضیا طباطبایی را ستاندند و رضاخان اعلان حکم می‌کنم بر دیوار تهران چسباند. تا پیشتر از این نیروی نظامی در ایران ماهیتی قبیله‌ای / ایلیاتی داشت و به وقت جنگ‌های داخلی یا خارجی با محوریت سرداران محلی موجودیت می‌یافت، اما پس از مشروطه بنای نیروی ملی و یا ناقبیله‌ای نهاده شد و شاه هم که تا پیشتر در حقیقت خان یا راهبر قبیله‌ی غالب بود نقشی دگر در مناسبات مدرن یافت.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
برای همین است که در برابر قزاق‌های رضاخان نیروی ایلیاتی از قاجار برجای نمانده بود تا آستین بدر آمده و کاری بکند... و در بیست و هشتم مردادماه هم کیم روزولت و زاهدی کاری کردند تا سریر سلطان پهلوی بازگردد و نه کسی از تفنگچیان پهلوی که قبضه‌ی تفنگ از پس مشروطه حکایتی دگر یافته بود....
اما برویم به سراغ شاعر و روزنامه چی و آن که با دوات میانه دارد تا باروت و نخست در ذهن میاید میان نازک خیال قلم بدست با کودتا و حکم می‌کنم و دیگر چیز‌ها کدام میانه است؟ خطوط در پیش می‌خواهدند تا گرد همین پرسش چرخی بزنند تا مگر دمانی را لبریز تامل و میل نمایند...
با برآمدن جهان نو و اندیشه‌هایی که وجود انسان را ستایش کرده او را صاحب حق می‌شمردند دیگر آدم نمی‌خواست احدی از خواست رئیس قبیله یا یک از هزاران در خدمت امیال یک تن باشد و خیر عموم راه بر جانفشانی برای ارزش‌های عامی و انسانی برد تا جهانی مطبوع بسازند. شاعر ان و اهل قلم به عنوان نازک طبعان و نگارندگان بر ظریف‌ترین جزئیات رنج انسانی طبعا از پیشگامان نهضت جدید و برای تغییر بودند. تحول شرایط حاضر و درافکندن طرحی نو باور امکان تغییر فوری و تدبیر امور به برافکندن و برنشاندنی را در ذهن و ضمیر اهل دل و کلمه هم افکنده بود پس در کار و برکار شدند...
نخست از ماژور لاهوتی بگویم.. همان نظامی آموخته‌ای که برای تدبیر ادبار بشر دل بر اندیشه‌ی اشتراکی نهاده بود و می‌خواست در قالب نیروی زبده‌ی ژاندارمری مگر کاری بکند. ماژور با فوج تحت هدایتش در تبریز کاری کرد و از پس هزیمت به شوروی و مشخصا تاجیکستان کوچید و برای یک عمر رویا پرداز ماند.. جالب است بدانید ترانه معروف "کمر باریک من/ شام تاریک من... از سروده‌های ماژور لاهوتیست.. به روایت همسرش، لاهوتی در قطاری به مقصد مسکو میان باریک کبک ادایی از منطقه‌ی مست چاه تاجیکستان می‌بیند و دخترک می‌گوید ما جوانان مست چاه به گاه عاشقی برای هم شعر می‌خوانیم.
ماژور با نازک دلی، تردیده و دل آشوب می‌نگارد "کمرباریک من... بت مست چاهی ام... بیا به نزدیک من صبح و صفا کن/ جفا دیگر بسه با ما وفا کن؛ و بدانیم که سرود معروف ناسیونال که تا سال‌ها سرود بام تا شام دسته‌های رویاپرداز و جانشیفته‌ی چریک و چپ در اقصای عالم بود را لاهوتی به فارسی برگرداند و تا مدید زمانی کسانی دم گرفتند و خواندند و البته مردند... می‌گویند حمید اشرف چریک فدایی خلق در تنها صدایی که دمی پیش از هجوم ساواک و مرگش از او ضبط و برجامی مانده... ناسیونال می‌خواند باکلام لاهوتی... و مرغ رویاپرداز که می‌خواست کودتایی از تبریز بیآغازد در غربت رحل جان بر بند افکند و تمام عمر برای انسان و ایران نالید...
سید ضیالدین پیش از گزیدن سیاست عریان، روزنامه نویس بود و در رعد می‌نگاشت و نیز آن را در مالکیت داشت. شاید کمتر بدانید که سید داستان‌های کوتاه جالب و غریبی هم نگاشته است. یکی از جالب‌ترین این نگاشته‌های داستانکی زیر عنوان "پرت سعید است" که روایتی رمانتیک و شگفت از توصیفاتی صنمی یگانه و ترش روی و زلف آراسته در روزگاریست که سید در بندر پرت سعید انتظار سفینه (کشتی) می‌کشید تا راهی پاریس شو. مرد کودتاچی اتی چنان از موی و میان و زبان صنم می‌گوید که باورت نمی‌آید همو کودتا کند و بزرگان قاجاری را دربند و نفس کشیدن را هم به کل موقوف نماید... چه وجود و نمود غریب و متلونیست انسان. "گیسوان خرمائی اش بر سر شانه ریخته، و لباس فلفل نمکی بسیار ساده و زیبا در بر نموده بر روی تخته سنگ نشسته سر خود را به چتری ده در دست داشت تکیه داده روی خود را به سمت مغرب و افق نموده زار زار می‌نالید و اشک، چون مروارید بر رخسار فرومی ریخت.. قطرات اشک از رخسار گلگونش فروریخته و سوختگی دل چهره اش را افروخته‌تر و جمالش را فزون ومرا شیفته‌تر کرد".
این‌ها بخشی از کلمات مردی روزنامه نویس است که از کلماتش بوی سرب می‌آمد و برکندن و انداختن برای بسیارانی خواست و پس از کودتا تنها صدروز در صدارت پایید و تحت الحفظ راهی اش کردند تا فلسطین و اروپا و سال‌ها بعد که به تهران بازگشت در اراضی سعادت اباد امروز یونجه کاشت و کشاورزی و پرورش خرگوش گزید و نیز یاری جوان هم.
کودتای سیم حوت، اما میرزاده‌ی عشقی شاعر و صاحب روزنامه‌ی قرن بیستم را هم سرب در جان نمود. همو که با سردار سپه میانه نداشت و برایش چکامه‌های تند می‌ساخت.. روزی پس از کودتا در خانه اش گلوله آجین شد و جوانمرگ... انگار کودتا برخی کلمه سازان را دوست نمی‌دارد... و کلنل پسیان.. همان خلبان نخست ایرانی که پیانو را چیره دستانه می‌نواخت... به گاه کودتا والی فرمانده فوج خراسان بود و به دستور کودتاچیان، احمد قوام السلطنه را در بند راهی تهران نمود... قوامی که والی خراسان آن روز‌ها بود... در راه همسر قوام که پیشتر راهی تهران شده بود تلگرافی به نخست وزیر وقت سید ضیالدین می‌زند و می‌پرسد حال که شویم را دربند و عمارت و املاک مان را مصادره نموده اید بفرمایید کجا رحل اقامت افکنیم؟ قوام که به تهران می‌رسد سید را کت بسته برده اند و رقعه ریاست وزرا به نام قوام به توشیح احمدشاه می‌رسد و قوام پاسخ به تلگراف همسرش می‌دهد "در خانه خودتان اقامت خواهید نمود"!
آباد باشی ایران.. "اصبحت امیرا و امسیت اسیرا" و پسیان که نازک خیال است و نوازنده و سلوک و حضورش به شاعران می‌ماند از پس هزیمت سید ضیا جان در نبردی پی افکند کودتا جان می‌نهد و تن ستبرش بی سر می‌شود.. عارف قزوینی برایش ساخت "این سر که نشان سرپرستی است، امروز رها ز رنج هستی است/ با دیده عبرتش ببینید، این عاقبت وطن پرستیست"
و زمان چه زود برای شاعر می‌گذرد و روزنامه نویس که میزبان تاریخ است و با کلمه ارمان می‌پرود و از حافظ رند و سعدی میاندار با کلمه و وزن می‌خواد از قطر اشکم فربگان بر قامت کوژ فتادگان وصلتی بزند... کودتای بیست هشتم مردادماه و کسی که کودتاچیان و صاحبان جدید تفنگ به خونش تشنه اند.. سید حسین فاطمی وزیر خارجه و روزنامه نگار شهیر که با باختر امروز قد کشید و همان کلمات و نیز نطق پرلهیب و با شررش در بیست و پنجم مردادماه و در فرجام و بامداد کودتای ناکام نخست زاهدی بلای جانش شد و به گاه افتادن در تور بختیار بر پله‌های ساختمان ژاندارمری در میدان مشق شعبان تیزی بر تنش کشید تا تقاص سرب را با تیغ بستاند.. براستی کدام کاغذ را تاب تیغ هست...
و مختار کریم پور شیرازی روزنامه نگاری با چشم‌های معصوم که عمری برای مصدق و نهضت با درونی پر امید نگاشت و انگار در طالعش سوختن بود و سوختن... ابراهیم گلستان می‌نگارد به گاه جوانی کریم پور پیشکار خاندان فریدون توللی شاعر و روزنامه نگار بعدی بود و پدر فریدون عاشقی و صحراگردی پسرش را از چشم مختار دید و آواره اش کرد.. بعد‌ها تهران و هزار و یک داستان دگر... در تیک نوشت (طاله در گویش بختیاری) آوارگیست و بی سامانی و آتش برای کسی لهیب است و برای تنی مهیب.
کریم پور هم در آتش کودتا سوخت و کلماتش بوی نفت و بنزین گرفت... شبی در حبس کودتاچیان میان پتو پیچیدند بینوا را و اتش بر جانش گشودند..
این است انگار حاصل دلبری سرب از صفحه و دگر هیچ. امان از روایت انسان...

لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/798894/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

فرمانده‌ای که روح نبرد را در کرانه‌ باختری دمید

تاثیر اختلال در دستگاه گوارش روی ریزش مو

درمان قارچ ناخن و میخچه پا در طب سنتی

کندوی پول ساز | چطور محصولی مثل عسل را صادر کنیم؟

علت گرانی شدید قیمت پیاز

زمینه‌سازان شهادت امام حسین (ع)

راهیابی هنرمندان چهارمحال و بختیاری به جشنواره ملی موسیقی خلیج فارس

قدمت 150 ساله ورزش زورخانه‌ای در آباده

آغاز رقابت بیش از 36 هزار نفر در فارس در رشته تجربی

مشارکت 256 نیروی راهداری استان اصفهان در عملیات راهداری بارش های اخیر

جاده سیاخ دارنگون نیازمند رسیدگی فوری است

لزوم کنترل سرعت خودرو‌ها در بزرگراه خلیج فارس و آیت الله هاشمی رفسنجانی بم

کشف محموله تنباکو به ارزش حدود سه میلیارد تومان در لامرد

تبدیل منطقه حفاظت شده به گردشگری/ واگذاری بهشت گمشده در فارس

مناسبت روز/ جمعه، 7 اردیبهشت‌ماه

دیگر خط لوله صلح بی‌معناست

بودجه شفاف و مجلس رأس امور

پالس‌های چراغ خاموش آمریکا

خطر از بین رفتن بینایی یک بازداشتی

سرنوشت دلارهای نفتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس

تعطیلی پنج‌شنبه یا شنبه؛ در این یک فقره حق با بهروز افخمی بود!

آقای ذوالنوری ممنون

اگر بعد از خوردن بستنی سرفه می‌کنید ممکن است به این بیماری دچار باشید

چگونه عمر طولانی‌تری داشته باشیم؟

عفونت‌های مختلفی که ممکن است در بدن ایجاد شود

پیانو هم قیمت یک آپارتمان شد

سیگنال مثبت به بورس تهران

فارس: حمله پهپادی به خودروی تروریست‌ها در اطراف زاهدان / 2 تروریست به هلاکت رسید

فرصت‌های سرمایه‌گذاری فارس در اکسپو معرفی می‌شود

سبک بازی فجر را می‌پسندم/فرصتی برای اشتباه نداریم

بازدید سرپرست مدیریت و برنامه‌ریزی فارس از طرح‌های عمرانی خرامه

افتتاح دفتر همکاری‌های وزارت تندرستی جمهوری تاجیکستان و دانشگاه علوم پزشکی شیراز

ساخت مستند تصویری شبیه‌سازی حرم مطهر امام حسین (ع) در شیراز

جواب شهر راز را در زمان خودش می‌دهیم/تمرکزمان روی صعود به لیگ برتر است

بارش باران سیل آسا جاده روستای بقرایی به حاجی آباد را تخریب کرد + فیلم

اجرای بیش از 100 برنامه به مناسبت هفته عقیدتی سیاسی در کازرون

یکی از رسالت‌های «مهر» روایت الگوهای موفق حلقه‌های میانی است

ماجرای قتل هولناک پدر به دست دختر جوانش

عاملان تیراندازی در اتوبان همت دستگیر شدند

محاکمه یک پرستار قلابی به جرم قتل زن مسن

نمایندگانی که از رئیسی دعوت کردند باید در برابر ناکارآمدی دولتش پاسخگو باشند

جبهه پایداری معامله‌گر است

اسراییل‌ ضربه راهبردی خورده است

دردسر تیک‌تاک

ائتلاف غرب علیه نفت روسی

اتفاق جدید در بازار مسکن؛ خریداران مسکن و مستاجران منتظر تغییر باشند

واکنش همتی به سخنان قالیباف؛ زندگی را برای مردم سخت و پیچیده نکنید

سرقت عجیب سهمیه بنزین؛ مواظب کارت سوخت خود باشید!

مهم ترین خبرهای ورزشی فارس

تقویت و توسعه زیرساخت‌های گردشگری شهر دژکرد اقلید