گفت و گو با رتبه برتر کنکور تجربی؛
داستان غلبه اراده بر معلولیت
چهارشنبه 3 مهر 1398 - 12:23:36
|
|
پیام فارس -
روز تجلیل از رتبههای برتر کنکور دختری که با لبخند روی ویلچر نشسته و میان دانش آموزان برتر شیرازی جا خوش کرده بود، نظر بسیاری را جلب کرد، او با آن چهره مصمم، مصداق عینی صرف فعل خواستن بود؛ دختری که علیرغم همراه داشتن معلولیت حرکتی، توانستن را در کسب رتبه برتر کنکور 98 اثبات کرد تا الگویی باشد برای همه. به گزارش ایسنا منطقه فارس، اینکه گفته اند معلولیت به معنای محدودیت نیست را زهرا نامور، چهره برتر کنکور امسال و کسی که رتبه پنج منطقه یک و رتبه سی و هفت کشوری علوم تجربی، به عنوان رشته ای که بیشترین تعداد شرکت کننده کنکور را دارد، به نامش ثبت شده است. زهرا تا هشت سالگی در سلامت کامل بسر برد تا اینکه بیماری (اس.ام.ای) به عضلاتش حمله کرد و از ده سالگی ویلچر نشین شد؛ اما این بیماری و تمام دردسرهای آن، نه تنها ذره ای از اراده فولادینش نکاست بلکه کسب موفقیتهای متعدد تحصیلی او را به یک الگو برای دیگران بدل کرد. به خانه زهرا که رسیدیم مادر مهربانش به استقبالمان آمد و به محض ورودمان به سالن، سلام بلند و پر انرژی او این استقبال را کامل کرد. گفت و گو با زهرا را از کودکیاش آغاز کردیم، از روزهایی که بیماری او را در بر گرفته بود؛ زهرا گفت: حدود دو سال و نیم طول کشید تا پزشکان بیماری مرا تشخیص دادند؛ این بیماری ابتدا ران پاهایم را درگیر کرد و به مرور خود را پیش برد و از ناحیه گردن هم دچار ضعف عضلانی شدم. او ادامه داد: بالا رفتن از پله اولین توانایی بود که ازدست دادم، به همین خاطر مادرم با تحقیق و جستوجو مدرسهای را پیدا کرد که نیازی به حرکت از پلهها نباشد . زهرا که پس از گذراندن دوره دبستان، وارد مدارس خاص میشود، گفت: از همان شش هفت سالگی دوست داشتم در مدارس استعدادهای درخشان درس بخوانم . زهرا ادامه داد: چون از ابتدا علت بیماری من تشخیص داده نشده بود، تصور میکردم که به حالت سابق بر میگردم و به همین دلیل تفاوتی بین خود و اطرافیان و همسالانم نمیدیدم تا اینکه 10 ساله و ولیچرنشین شدم . او با بیان اینکه نمیدانستم ته این بیماری کجاست، عنوان کرد: برخی میگفتند با تغییر رژیم غذایی احتمال برگشت وجود دارد اما من هدفم را مشخص کرده بودم و با قوت ادامه دادم . نخستین عاملی که زهرا را قادر به پذیرش بیماریاش میکند، رفتارهای عادی و سراسر مهر و عطوفت پدر و مادرش بوده و او در این باره گفت: انگار در خانه ما که چیزی تعییر نکرده بود و من همان زهرای سابق بودم؛ این نگاه باعث پذیرش شرایطم شد و بعد از بیماری هم در کلاس شطرنج و زبان و در دیرگ رشتههای متفرقه شرکت کردم . زهرا افزود: به این نتیجه رسیده بودم که با باور و نوع نگاه خانواده به بیماریام، باید فعالیتهای اجتماعی را ادامه دهم.در مدرسه مثل دانش آموز عادی تنبیه میشدم و دبیران مانند دیگر دانش آموزان با من برخورد کردند و این نوع نگاه انگیزهای جدی در من به وجود آورده بود . او ادامه داد: دستهایم درگیری عضلانی دارد و برای اینکه زود خسته نشوم تلاش کردهام تا دروس تخصصی را ذهنی حل کنم.در مدرسه دوستانم و در خانه هم مادرم در نوشتن به من کمک میکردند . زهرا اضافه کرد: در کنکور برای کسانی که دچار معلولیتهای حرکتی هستند، منشی تعیین میکنند.من هم در آزمون دروس عمومی را چشمی حل کردم و در دفترچه سوالات پاسخ را مشخص میکردم تا منشی آنها را در پاسخ برگ وارد کند که متاسفانه منشی در انتقال جواب به پاسخ برگ اشتباهاتی کرد و برایم لحاظ نشد . او ادامه داد: هفت دقیقه به انتهای آزمون باقی مانده بود، نگاهی به پاسخ برگ کردم و متوجه شدم که در قسمت عربی و دینی که همه سوالات را پاسخ داده بودم در پاسخ برگ به درستی وارد نشده، به مسئولان جلسه اعلام کردم آنها صداقت مرا تایید کردند اما هیچ همکاری نشد . زهرا گفت: با مراجعه به سازمان سنجش و مکاتبه با معاون این نهاد، ضمن تایید صداقت گفته من، اعلام کردند تا زمان اعلام اولیه نتایج باید منتظر ماند و پس از آن مجدد برای بررسی دفترچه سوال و پاسخ برگ شکایت کرد اما رتبه منم به اندازه کافی خوب بود و با جابهجایی آن، باز هم وضعیت من تغییری نمیکرد . او ادامه داد: حتی مدیر سازمان آزمونهای قلمچی هم در جشن نخبگان صداقت موضوع را تایید کردئ اما نمیشد کاری کرد اگرچه درصدهای واقعی بهتر از رتبه فعلی من بود . زهرا که نخستین اولویت در انتخاب رشته را پزشکی تهران دانشگاه تهران انتخاب کرده، گفت: با توجه به شرایطم تحقیق کردهام و امکان گذراندن دوره عمومی به صورت تحقیقاتی وجود دارد . او با بیان اینکه پیش از کنکور تصورم این بود که حتما میتوانم رتبه تک رقمی را کسب کنم، عنوان کرد: در کلاسهای کنکور و آزمونهای آزمایشی شرکت کردم و برخی دوستان و اساتید که در جریان بیماری من بودند با تخفیف یا گذشت از حقالزحمه، مرا مورد لطف قرار دادند. زهرا با بیان اینکه وضعیت خاص بیماری من، هزینههای سنگینی را به خانوادهام تحمیل کرده است، گفت: اوج این بیماری مشخص نیست، پیش رونده است و متوقف نمیشود و ممکن است در آینده اعضای بدن از جمله قلب و ریه را هم درگیر کند . او ادامه داد نه تنها بی انگیزه نشدهام بلکه این موفقیت را هم شروع کار میدانم و حتما برای تحصیلات عالیه ادامه میدهم، چون 12 سال درس خواندم تا وارد دانشگاه شوم . زهرا که دوست دارد در گرایشی از حوزه پزشکی وارد شود که بتوان راهی برای درمان بیماریهای نادر مانند بیماری خودش پیدا کرد، از تغییر نگاه آدمهای عادی پس از موفقیت در کنکور سخن گفت و افزود: در فضای اجتماعی و واقعی بسیاری را دیدم که نگاهشان به زندگی تغییر کرده و این برای من خیلی لذت بخش است . اما او توصیهای هم به دحتران جوان همسن و سال خود کرد و گفت: ما انسانیم و اشرف مخلوفات و اگر تواناییهای خودمان را باور کنیم، میتوانیم هر غیرممکنی را ممکن کنیم و اطمینان داشته باشیم که اگر تصمیم به کاری داشته باشیم، هیچ محدودیتی مانع نخواهد شد و سختی راه نباید مانع از پیشرفت شود . زهرا که به دست آوردن هر موفقیتی را بدون سختی مسیر نمیداند، گفت:سختی شیرینی مسیر را به وجود میآورد . او میانگین مطالعاتی یکسال آخر تحصیلی خود را روزانه 10 تا 12 ساعت و در ایامی از سال بیش از آن دانست و افزود: در کشور ما از کنکور یک غول بزرگ ساخته شده اما اصلا ترسناک نیست . زهرا تاکید کرد که کنکوریهای سال آینده از هماینک آرامش خود را حفظ کنند تا نتیجه خوبی را از این آزمون کسب کنند . او گفت: شرایط کنکور مثل استرس و رقابت برای همه یکسان است، لذا با حفظ آرامش باید گامهای بعدی را برداشت . زهرا افزود: نمیتوان نسخه کلی برای همه پیچید که اگر در فلان کلاس شرکت کنی و از یک نوع منابع استفاده کنی، قبولی در کنکور تضمین میشود، بلکه هرکسی بسته به نیازش، میتواند شرکت کند یا نه . او در پاسخ به این سئوال که اگر در مدارس عادی درس خوانده بود امکان داشت باز هم به این موفقیت دست یابد، گفت: در زمان ابتدایی نمیتوان بین مدارس تفاوتی خاص دید اما در مقاطع بعدی و در مدارس خاص دانش آموزان تحت آموزشهای بیشتری قرار میگیرند . زهرا تاکید کرد: نگاه، انتظارات و رقابت همه اینها در یک مدارس خاص باعث میشود که در کنکور احتمال موفقیت بیشتری را رقم بزند اما باز هم نمیتوان گفت باید در این مدارس خاص درس خواند تا موفق شد . او ادامه داد: اگرچه از 10 سالگی شرایطم تغییر کرد و پاهایم را از دست دادم اما از همان زمان پدر و مادرم پاهایشان را در اختیارم گذاشتند و هرجا هر فعالیتی میخواستم انجام بدهم، نگذاشتند که محدودیتی احساس کنم؛ هرچه خواستم مانند افراد آن تجربه کردم . زهرا گفت:در حالی که انتخابهای مختلفی پیش روی پدر و مادرم بود و انها میتوانستند مسیر و زندگی دیگری برای رقم بزنند اما آنها بهترین حالت را حتی بیش از حالت یک فرد عادی برایم ایجاد کردند و حالا هم مدیون پدر و مادرم هستم که این شرایط را برایم رقم زدم . مادر زهرا که لبخندهای پی در پی نثار سیمای دخترش میکرد رو به ما گفت: تا پنج شش سال اول به خاطر نگاه سنگین و ترحم آمیز اطرافیان، کمتر در مجالس شرکت میکردم . او گفت: هیچ وقت دلم نیامد زهرا را به حال خود رها کنم.حرفهای مردم را مثبت تلقی میکردم و بیش از هر چیزی برایم اهمیت داشت که اعتماد به نفس زهرا پابرجا بماند . خیلیها به من گفتند فلانی پیر شدی، خسته شدی اما از بسیاری از موقعیتها حتی موقعیت شغلی هم زدم تا دخترم اذیت نشود و تمام وقت خود را به او اختصاص دادم . مادر زهرا ادامه داد: اوایل با فامیل ارتباطی کمتری داشتیم اما امروز اینطور نیست، چون دخترم خودش و تواناییاش را باور کرده است. اما آدمی است دیگر، کوه هم که باشی یک جایی از حرف مردم کم میآوری . او با بیان اینکه زهرا دختری مستعد و سخت کوش بوده و هست، برای همین شرایط را برایش مهیا کردیم تا به هدفش برسد . ، گفت: پیشرفت و کمال بچهها در هر زمینهای، آنقدر ارزشمند است که پدر و مادر از خود میگذرند. مادر زهرا گفت: هیچ وقت به او به دید دختری ضعیف و ناتوان نگاه نکردیم، اگرچه رفت و آمدها و رسیدگی به او کاری سخت و وقت گیر بود اما همه را به جان خریدیم، چون دختری سخت کوش بود که نیاز به همراهی داشت . او عنوان کرد: نه تنها خوشحالم که افتخار میکنم و به هر نحوی که شده تا حد ممکن امکان تلاش کرده و میکنم تا زمینه رشد و پیشرفت دخترانم را به پاس قدردانی از آنها مهیا کنم . به گزارش ایسنا، زهرا نامور، هنوز در ابتدای راه پر پیچ و خم زندگی قرار دارد اما آنقدر استوار و مصمم هست که هر حس ناامیدی و ناتوانی را شکست بدهد. با آرزوی روزهای خوب و پر امید آینده، از او و مادرش جدا می شویم. گفت و گو: زینب شهریاری خبرنگار ایسنا منطقه فارس
http://www.Fars-Online.ir/fa/News/102212/داستان-غلبه-اراده-بر-معلولیت
|