به یاد «کتانی»؛ «ولایی»ترین مسیحی تاریخ معاصر
فرهنگي
بزرگنمايي:
پیام فارس - خداوند را سپاس که در چند دهه اخیر، توفیق دوستی و مصاحبت با تنى چند از مسیحیان اندیشمند را در جغرافیاى پهناور منطقه به این بنده نا چیز، ارزانی داشت؛ هرچند جمعى از آنان از این دیار خاکی کوچ کردهاند اما همچنان با آثار ارزشمندِ برجاى ماندهشان، زندهیادند و ماندگار.
و با توفیق افزونتر خدای سبحان، توانستم با قلم ناتوانم به مناسبتهایى، یادى از آنان داشته باشم و نام نکویشان را بازنشر دهم: جرج جرداق، ویکتور الکک و بولس سلامه که بار سفر بستهاند و دیگرانى که در قید حیاتاند و خدایشان نگهدارشان باد.
زندهیاد «سلیمان کتانى»، اندیشمند و نویسنده معاصر، ادیب و شاعر زبردست و مشهور مسیحی لبنانی، یکی از نامآوران زلالدل و پاکسرشت و دوستدار اهلبیت این قبیله است که امروز 9 اسفندماه 1399یکصد و نهمین سالگرد تولد و نیز هفدهمین سالگرد درگذشت اوست.
وی را در سالهاى میانی دهه هفتاد هجری شمسی و هنگام نخستین مأموریت فرهنگىام در لبنان شناختم و گهگاهى با او در منزلش در دامنه کوهستانهاى بسیار زیبا و رؤیایى «جبل صنین»، در روستای «بسکنتا»ی حومه بیروت به اتفاق همسرم دیدار داشتم؛ گاهی حلقه وصلش با میهمانان هموطنم میشدم که به لبنان میآمدند. سلیمان کتانی به ایرانزمین، مردم آن، انقلاب و امام راحل عشق فوقالعاده میورزید و آغوشش را صمیمانه برای ایرانیان میگشود و با تمام وجودش پذیرایمان بود. تن خسته و رنجورش هیچگاه مانع دیدارهایمان نمیشد. خودداری از «قلیان»! کشیدنمان را میپذیرفت اما ننوشیدن قهوه را در آن بالکن مشرف به مناظر چشمنواز کوه و جنگل را هرگز! همسرش که «هیلین» نام داشت نیز زنی فداکار، همدل و همراه استاد بود و با مهمانان ایرانیاش که نه همکیشش بودند و نه به ظاهر از جنس خودش، صمیمانه و با رویی گشاده استقبال میکرد و به درون کلبهاش پذیرایشان بود. کلبهای ساده و نُقلی، اما مرتب که با تابلوهایی زیبا، هنرمندانه آذینبندی شده بود که خود نشان از ذوق و سلیقه والای این زوج کهنسال داشت. و مهمتر از آن، صفای درونی خانه بود که مردی با صلابت، روشنضمیر و با اندیشهای منور از نور اهلبیت را دربر داشت.
آن زمان 85 سال سن داشت و با اینکه هوش، ذکاوت و اندیشهاش همچنان باطراوت بود و نورافشانى مىکرد، اما قلم توانگرش به سختى انگشتان لرزانش را فرمان میبرد. از اینرو با مشقت و البته با عشق، اثر ادبی فاخر خمینیوارش «الإمام الخمینی؛ شراره بسمالله واحترق الهشیم» را در خردادماه 1375 به پایان برد تا با رونمایى آن در همان سال در تهران، یاران و عاشقانِ خمینى را دلشاد کند.
کتانی در 29 فوریه سال 1912م (9 اسفند ماه 1290) در آمریکا به دنیا آمد و در دو سالگی همراه خانواده خود به لبنان بازگشت. دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس لبنانی گذراند و در سال 1932 از دانشکده فلسفه بیروت فارغالتحصیل شد. او بیش از 20 سال به تدریس در مراکز آموزشی لبنان پرداخت و دروس فلسفه، تاریخ و ادبیات عرب را به دانشآموزان، دانشجویان و علاقهمندان به این رشتهها تدریس کرد و بعد هم، کشاورزی را در مزرعهاش در روستای بیهیاهو و زیبای خود، بر کار در بیروت پُرهیاهو و تألیف را بر تدریس ترجیح داد و تمام وقت خود را بر این مهم اختصاص داد.
سلیمان کتانی که مسیحیِ مارونی بود، علاقه خاصی به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) داشت؛ تا آنجا که حتی بیشترین و مهمترین کتابهای خود را در این زمینه به رشته تحریر درآورد. وی در طول حیات 92 ساله خود، دهها اثر ادبی فاخر، بویژه در شرح زندگی ائمه معصومین بر جای گذاشت و در دریای محبت آنان عمیقاً غوطهور بود و نبوغ خود را به زیباترین شکل پیرامون امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و امام حسین(ع) به نمایش درآورد. نتیجه این مطالعات پژوهشگرانه و عاشقانه، آثاری است هنرمندانه، بدیع و بلیغ که در وصف پیامبر و اهلبیت(ع) تالیف و به چاپ رسانده است. اغراق نیست که گفته شود که کتانی مسیحی، راه عشق ورزیدن به اهلبیت(ع) را در آثارش حتی به خود پیروان اهلبیت نیز آموخت؛ بهگونهای که نوشتههایش جوایز مهم و رتبههای بالایی را در لبنان، ایران و عراق از آن خود کرد.
«محمد، شاطیء و سحاب - محمد، ساحل و ابر بارانزا»، «الامام علی نبراس و متراس - امام علی؛ مشعلی و دژی»، «فاطمه الزهراء وتر فی غمد - فاطمه زهرا؛ زهی در نیام»، «الامام الحسن الکوثر المهدور- امام حسن؛ کوثر هدررفته»، «الامام الحسین فی حله البرفیر- امام حسین در جامهای ارغوانی»، «الامام زینالعابدین عنقود مرصع- امام زینالعابدین؛ خوشهای مرصعنشان»، «الامام الباقر نجی الرسول - امام باقر؛ همنجوای پیامبر»، «الامام الصادق ضمیر المعادلات - امام صادق؛ وجدان معادلهها»، «الامام الکاظم ضوء مقهور الشعاع - امام کاظم؛ چراغی با پرتویی مغلوب» و بالاخره «الامام الخمینی شراره باسم الله واحترق الهشیم- امام خمینی؛ جرقهای به نام خدا» ازجمله آثار شگرف ادبی ایشان است که در حوزه اهلبیت(ع) و تشیع به رشته تحریر درآمده است.
کتانی آرزو داشت این مسیر را به سرانجام برساند. او روزی به من گفت که اگر اجل، مهلتش دهد، قصد دارد که درباره همه ائمه معصومین بنویسد و آثارش را اینگونه تکمیل کند .البته کتانی پیش از این، کتابهای دیگری نوشته بود. «یسوع أبد الانسان» درباره حضرت عیسی(ع) و «الـجذور» که جذور یا ریشهها را حامل پیام سعادتمندی میدانست که به سرزمینهای منطقه که توسط استعمارگران و بهویژه فرانسویان تکهتکه شده است، میپردازد.
نخستین اثر او هم نمایشنامه «امل و یأس- امید و یاس» است که در سال 1932 راه را برای نوشتههای ادبی دیگرش هموار کرد. «لبنان علی نزیف خواصره» که مختص بررسی اوضاع اجتماعی و اقتصادی لبنان است و به بررسی مهمترین علل عقبماندگی این کشور اشاره شده، از دیگر آثار اوست. همچنین از دیگر تألیفاتش «جبران خلیل جبران فی مداره الواسع 1973»، «می زیاده فی بحرٍ من ظمأ 1984» و «میخائیل نعیمه بیدر مفطوم 1990» هستند.
کتانی درباره چگونگی آشنایی و نگارش آثاری درباره اهلبیت(ع) و توجه او به سیره آن بزرگواران میگوید: «نگارشم را با زیبایی واژهای که به ارزشهای معنوی اندیشه احترام میگذارد، آغاز کردم. هدفم از ابتدا و تاکنون این بود که زیباترین واژهها را به گونهای بیارایم تا به صورت حُلّهای درآید که شایسته عظمت اندیشه باشد. از آن هنگام که بیست ساله بودم، سفر نگارش درباره جامعهای که در انسانیتش عظمت و نجابت را یافتم، آغاز کردم. توجه درونی برخاسته از فطرتم، پیرامون مسائل بزرگ انسانی و شخصیتها از مهمترین عواملی بودند که مرا برای بیان و نگارش یاری رساند؛ نه فضای طبیعت زیبایی که پیرامونم را فرا گرفته بود، آنگونه که برای برخیها این امر زیبا جلوه میکند».
وی دیدگاهش درباره اهلبیت را اینگونه ادامه میدهد: «شناختی از اهلبیت نداشتم. حتی درباره ستون آنها یعنی علی، امیر مؤمنان(ع). پیش از نوشتن دربارهاش شناختی از او نداشتم و نیز شناختی از پیامبر اعظم نداشتم و ناگفته نماند که نمیتوانستم پیش از آن که درباره آنها در کتابها و تاریخ، مطالعه عمیقی داشته باشم، چیزی بنویسم و پس از مطالعه و آشنایی با ائمه، آنها را بزرگ یافتم؛ چراکه به عظمت اهداف آنها پی بردم. گردآوردن امتی پراکنده در این گستره خاکی، امر آسانی نبود. اما محمد و علی از عهده چنین کاری برآمدند. فرورفتن در دنیای آنها، فرورفتن در دو جهان صداقت و قهرمانی است. شنا کردن اما در این فضا بدان معنا نیست که برخلاف جریان خود حرکت کنم. اگر منظور از این خلاف جریان حرکت کردن، مسیحی بودن من است، باید بگویم که همه ما برابر خداوند مسلمانیم و سرتسلیم فرود آوردهایم. آنجا اسلامی برای حضرت عیسی است و اسلامی دیگر نیز برای حضرت محمد؛ لذا میگویم اسلام حضرت محمد، اسلام مسیح را در آغوش گرفته. چراکه حدود چهار صد تا پانصد سال از او بزرگتر است. لذا مسیح، الگویی برای مردان بزرگ و انبیای گرام بود که در محمد و علی و زهرا مجسّم شده است. یکی از بزرگترین ارزشهایی که انگیزه نوشتنش را درباره علی برایم ایجاد کرد، صداقت و اندیشه زلال او و بر محور حق بودنش است، در نبردی آنچنانی که از او در میدان به نمایش در میآید. حضرت علی، علی است از همان آغاز تا انجام. صداقت و اخلاص در برافراشتن ارزشها در او موج میزند. او بازوی راست پیامبر اکرم بود و کل جامعه با تمام عظمت و شمولش در وجود علی قرار داشت».
کتانی در کتاب «محمد شاطئ و سحاب - محمد ساحل و ابر بارانزاست» خطاب به پیامبر اکرم(ص) مینویسد: «ای فرزند عبدالله! ای زلالترین روغن چراغ! ای درخشانترین نور در مصباح! انوار تو هدایتگر شد. ای که پاکی زلالی را بر صفحهای سفید ترسیم نمودی! ای چهره عظمت و ابهت در تاریکی شب ظلمانی! ای رسول خدا! سبحانالله نور تو از جلالت خداوند تجلی یافت».
و نیز در کتاب «علی نبراس و متراس - علی مشعلی و دژی»، با امام علی(ع) اینگونه نجوا میکند که: «آیا درست است که آنها با گوناگونیشان به جای آنکه به سوی تو بیایند دربارهات به اختلاف برخاستند؟ برخی از آنها تو را از دست دادند و دیگر تو را نیافتند و برخی نیز تو را از دست دادند، اما سپس تو را یافتند و برخی دیگر تو را یافتند، اما بار دیگر از دست دادند؛ چراکه از شگفتترین شگفتیهاست. چهارده ستون از ستونهای قرنها، با تمام لحظات و روزها و سالهایش، همانند دانه نمکی در کف اقیانوس ذوب شدند، اما هیچیک از حروف نام بزرگت از بین نرفته است! حال چگونه آنها، تو را از دست میدهند و بار دیگر نمییابند؟! یا تو را بدست میآورند و سپس از دست میدهند؟! و چه اندازه روزگار خندهآوری است که حتی آنهایی که تو را یافتند، محدودت ساختند! کلمهای که از میان دو لبت بیرون میجهد پس از گذشت چهارده قرن، همچنان در زمان و مکان بی انتها و محدودناشدنی است؛ چراکه نور ارزشهای فکری و درمان حقایق زندگی را در بر دارد و فراتر از آن است که در چارچوبی محصور گردد. کلمهای که از دو لب تو بیرون میآید، والاتر از آن است که در ظرفی محدود بگنجد. حال، خود چگونه است که تو را محدود به شورایی کردند که از قدرت کنارت زدند یا بیعتی که تو را به خلافت برساند؟! چگونه توانستند تو را میان آغاز و انجام در تنگنا قرار دهند! لذا پوشش تو، پیراهن عثمان و در دستان ابن ملجم پوششی از کفن است. اگر کسانی که تو را از دست دادند و حتی کسانی که تو را یافتند این را درک میکردند که تو آن شخصیت عظیم اما با قامتی کوتاه و چهرهات اگرچه از خاک اما از جنس آفتاب بود؛ در چنین حالتی هرگز تو را توصیف نمیکردند و هرگز باور نمیکردند که تا همین امروز نیز تو را از دست دادهاند!.
این نویسنده و ادیب مسیحی در کتاب «فاطمه الزهراء وتر فی غمد - فاطمه زهرا زهی در نیام» نیز خود حضرت زهرا(س) را به تاری از گیتار پیامبر حضرت محمد(ص) تشبیه کرده و اینگونه مورد خطاب قرار میدهد: «ای فاطمه! ای دهانی که به عفت زینت داده شد و لعابش نیکوگشت! ای گلویی که با کرامت آراسته و خوشبو گشت! ای عطر مادری! ای اوج عفت! ای معدن پاکیها! ای همتای مریم! ای نوای پیامبر! ای انقلاب لَحَد و ای شمشیری در نیام!».
کتانی پس از سالها پژوهش، نویسندگی و نگارندگی و خلق زیباترین، بدیعترین و بلیغترین آثار ادبی پیرامون تاریخ اسلام، سلوک و منش اهلبیت عصمت و طهارت، سرانجام در سن 92 سالگی و دقیقاً مقارن روز و ماه تولدش یعنی در 29 فوریه سال 2004 (9 اسفند 1382) به همانگونه که با سکون و آرامش زیست، دار فانی را وداع گفت و جان به جانآفرین تسلیم کرد و انبوهی از گنجینههای فکر و اندیشه از خود باقی گذاشت که آوای تقریب اسلام و مسیحیت و همزیستی مسلمانان و مسیحیان را سر میداد. جالب اینکه در کلیسای مارجرجس بیروت صحنه این همبستگی تجلی یافت و دو روحانی مسیحی و مسلمان در آیین خاکسپاریاش بر پیکر او نماز و فاتحه خواندند.
گرچه در سالهای آخر عمر او، بزرگداشتهایی برایش گرفته شد و مرکز فرهنگی امام خمینی(ره) بیروت در مرکز یونسکو در جلسه باشکوهی در سال 2000 و رایزنی فرهنگی کشورمان در بیروت نیز در سال 2003 از مقام او تجلیل کردند و پیش از او هم امام موسی صدر یکبار در منزل کتانی حضور یافت و به سخنرانیاش گوش فراداد و حتی نماز را در آنجا اقامه کرد، اما در عین حال با خاموش شدن شمع حیات این بزرگمرد و سرآمد ادیبان عرب و نورافشان «ادبیات ولایی» در جهان عرب، نامش نیز به تدریج به خاموشی گرایید؛ بهگونهای که نسل امروز ما کمتر نام او را شنیده و نسلهای گذشته هم کمتر نام او را بر زبان میآورند.
نوشتههای عالمانه، مبدعانه و ادیبانهاش دیگر نه تجدید چاپ میشوند و نه یادی از او میشود و نه تندیسی منسوب به او در نقطهای منصوب میشود که این خود نه رسم وفاداری است و نه سنت جوانمردی که «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق».
سخت بر این باورم که دستهای از اندیشمندان مسیحی یک قرن اخیر، تاثیرات عمیق و شگرفِ متقابلی بر دو جامعه اسلامی و مسیحی و همچنین نقش بزرگی در نشر فرهنگ اسلامی و معرفی اهلبیت(ع) به جامعه بشریت برجای گذاشتهاند و سزاوار است به بهانههای مختلف، یادی از آنها شود؛ آنان که با نوشتههای تأثیرگذارشان خدمات ارزشمند و شایانی به بشریت ارائه دادهاند.
نگرانیام ازین است که این نقش، بعد از طیف کنونی نویسندگان مسیحی که در زمینه معرفی ابعاد شخصیتی امامان معصوم(ع) فعال بودهاند و اغلب یا از دنیا رفتهاند و یا در سنین بالا بهسر میبرند، به خاموشی یا کمسویی بگراید. این جریان علمی و ادبی را باید با شناسایی و تعامل با شخصیتهای جوان جامعه مسیحیت همچنان زنده نگه داشت. بدون شک مراکز علمی و حوزههای علمیه و همچنین بنیادهایی نظیر نهجالبلاغه، مجمع جهانی اهلبیت(ع) و دیگر نهادهای مشابه در ایران، عراق، لبنان و سوریه میتوانند با فراخوانهای متنوع نسبت به برگزاری مسابقات بهترین کتاب و اثر نگارشیافته در حوزههای ادبی و همچنین گفتمان دینی به این امر مبادرت ورزند تا این مسیر مانند گذشته ادامه یابد. نباید از نظر دور داشت که چنین اقدامی ارزشهای انسانی ادیان الهی را فراگیر ساخته و به گسترش همکاریها و گفتمانهای دینی متقابل اسلام و مسیحیت میانجامد.
و من الله التوفیق و علیه التکلان
-
يکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۹:۲۸
-
۲۹ بازديد
-
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/189225/