بزرگنمايي:
پیام فارس -
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، کربلا آرمان شهر اسلام است و کمال انسانی را به نمایش گذاشته است؛ کربلا الگوی آدمیان زیر علم حسینی(ع) و زینبی(ع) است و مصداق آیه شریفه قرآن است که با کرامت ترین و والاترین شما، با تقوا ترین شماست و زن یا مرد بودن در دستگاه امام حسین(ع) شاخصه نیست و کاخ فردوس حسینی(ع) را به پاداش عمل میبخشند.
اربعین و پیاده روی آن، تجلیگاه فرهنگ عاشورایی و شکوه مقام آدمی ذیل ولایت است، عده ای در این روز در ره منزل لیلی، عاشقاند و در بیابان به شوق حرم قدم میزنند و سرزنشهای خار مغیلان را به جان و دل میخرند و عده ای دیگر خادمی زائران را به عنوان مدال افتخار برگزیدهاند و در راه و کربلا و نجف، در موکب و کف خیابان خادمی زائران را انجام میدهند تا گوشه چشمی از ارباب بیکفن (ع) نصیبشان شود.
شهره شیرانی ناژوانی، بانوی خیر اصفهانی و نخستین بانوی موکبدار اصفهان هم هست، شرط ازدواجش رفتن به جمکران بود و نیمی از جهیزیه خود را به نیازمندان داد، مدیر و مسؤول خیره است و در ایران و عراق و سوریه موکبداری کرده است و در این مسیر، فراز و نشیبهای خواندنی داشته است و از جمع همه این کارها با نقش مادری و همسری میگوید که وی به همراه همسرش مهدی کوه عشقیان به مناسبت اربعین حسینی(ع) میهمان خبرگزاری فارس اصفهان شده است.
فارس: موکبداری شما، آن هم به عنوان موکبدار خانم چطور آغاز شد؟
شیرانی: حدود 10 سال است که مدیریت بنیاد خیریه آبشار عاطفهها اصفهان را داشتهام و پس از گذشت سه سال آن را به 300 شعبه در کشور گسترش دادیم تا اینکه 6 سال پیش توفیق شد در امر خدمترسانی به زائرین اباعبدالله(ع) هم توسط اطلاع رسانی به خیرین گام برداریم.
اطلاعرسانی شد که میتوانید خدمات را فراهم کنید و در بین راه از طریق عتبات کشور موکب داشته باشیم، سپس لیست اقلام را به تهران فرستادیم و ترجمه عربی هم انجام دادیم و سه ماشین آماده شد که وسیلهها به مرز ایران و عراق فرستاده شود و همراه گروه خادمان در عمود 792 جای گرفتیم.
فارس: از اولین تجربه در موکب بگویید.
شیرانی: در این راه گفتههایی مانند اینکه مگر زن میتواند موکب بزند هم بدرقه راهمان شد، اقلام را فرستادیم ولی تماس گرفتند و گفتند بار شما از مرز رد نمیشود و رانندهها میگفتند همه بارها رد شده و ما اینجا سه روز است بدون غذا و امکانات هستیم، متوجه شدیم که لیست بار در بین بقیه لیستها نیست و باید از اول لیست بزنیم و دوباره مراحل را طی کنیم.
نذر ایتام سادات به داد ما رسید
به ما گفتند به واسطه خیریه گوسفندی نذر ایتام سادات بکنید تا این مشکل حل شود، بعد از اینکه خبر دادیم گوسفند را بکشید بلافاصله تماس گرفتند که لیست شما پیدا شده و بار رد شد، از روزهای اول روزانه 2هزار نان میپخیتم و به روزهای آخر که میرسید تقریبا 6، 7 هزار قرص نان میشد، سالهای اول میزان موکبهای ایرانی کم بود برای مثال 15 موکب از استان اصفهان بود که شاید 5 تا از آن برای شهرستان بود.
نان و غذای ایرانی مورد استقبال مردم قرار میگرفت و در بین راه از آن استفاده میکردند، در سالها بعد تصمیم گرفتیم در شهر کربلا اسکان داشته باشیم زیرا موکب ایرانی آنجا کم است و مردم ایران هم دوست دارند جایی اسکان داشته باشند که امکانات ایرانی برایشان فراهم باشد، پس از رایزنیها مجوز دریافت کردیم و قطعه زمینی تحویل گرفتیم.
فارس: آیا موکب شما شفاوت خاصی با موکبهای دیگر دارد؟
شیرانی: در آن سال تعدادی از سمنوپزان اصفهان هم ما را همراهی کردند و هر تکهای از موکب را از خیرین مختلف از شهرستانهای متفاوت آماده کردیم، از سال اول حدود هزار نفر آقا و 500 نفر خانم اسکان داشتیم و روزهای نزدیک اربعین آمار بیشتر میشد، 12 موکب از استان اصفهان در یک مجموعه موکبهای اصفهان بودند که نان رسانی این 12 موکب را موکب آبشار عاطفهها انجام میداد.
وقتی پول کم آوردیم و امام حسین(ع) خودش جبران کرد
حدود یک ماه فقط نوشتن لیست و ترجمه و تعداد و انتقال به تهران زمان میبرد، دیگ سمنو یک شب قل از اربعین بالا رفت و بیش از حد با اسقبال روبرو شد، در این راه یک اشاره که بکنید مورد لطف و محبت آقا قرار میگیرید، روزهای آخر که بیشتر از موعد مانده بودیم به گوشت نیاز داشتیم و پول کم آورده بودیم.
به حرم رفتیم و برگشتیم بعد از اینکه رسیدیم یک خانمی دو النگو اهدا کرده بود و میگفتند میخواهم برایم اینجا گوسفند بکشید، همان زمان هم ما داشتیم سمنوها را توزیع میکردیم و هر کسی میآمد نذری داشت و شاید تا فردای آن روز بیش از 10 میلیون پول جمع آوری شد و ما بیش از اندازهای که میخواستیم آنجا بمانیم پول داشتیم.
فارس: ظاهرا در آن سال به دلیل خدمترسانی به برخی زائران چند روزی را بیشتر در کشور عراق ماندید و این موضوع برای شما به خصوص در بحث جمعآوری موکب مشکلی ایجاد نکرد؟
شیرانی: حدود 3 روز بیشتر ماندیم بخاطر خدمترسانی به زائرین پاکستانی، در همین روزها به دلیل کمبود برق حدود یک ساعتی هم برقها میرفت، در همین حال خادمان میگفتند ما باید سرکار برویم و امکان ماندن چند روز بیشتر نداریم، به خادمان گفتم چراغها الان خاموش است و امام حسین هم وقتی در دشت کربلا بود چراغها را خاموش کرد و گفت هر کسی میخواهد برود.
با اینکه تعدادمان کم شد، کل موکب را 4 ساعته جمع کردیم
تعدادی به خاطر وعدهای که کرده بودند با خانوادههایشان رفتند و تعداد خادمان کمتر شد و صبح که شد وقتی از حرم برگشتم و روز آخر بود فکر میکردم چطور با این تعداد کم این حجم از چادر و وسایل را جمع کنیم، با 4 نفر از مهمانان که شب آخر آمده بودند کل موکب را در 4 ساعت جمع کردند.
سال بعد که سال سوم موکبداری ما بود از عتبات مجوزها راحتتر گرفته میشد و ما پیشبینی کرده بودیم که امکان دارد آنجا باران زیاد باشد و امکانات تهیه کرده بودیم، وقتی رسیدیم آنجا داشتند زمینها را سفت میکردند و موکتها نو و رول شده حدود 10 کامیون بارگیری شد و فرستادیم برای موکب، به ما گفتند یکی از ماشینها دیرتر میرسد و ما نگران بودیم که جای کافی برای مردم نباشد.
فارس: شنیدهایم که در سوریه هم موکب داشتهاید، از آن حال و هوا بگویید.
شیرانی: تنها جایی که به من حس خوب میداد و حتی در سیستان و بلوچستان نبود، سوریه بود.
عشاقیان: در سوریه بیشتر جنبه فرهنگیاش مهم است تا اقتصادی، چون ما آنجا که میرفتیم تعاملات فرهنگی داشتیم و حضور اقتصادی موثر نداشتیم.
فارس: آیا آن زمان موکب دیگری هم از اصفهان در سوریه بود؟
شیرانی: وقتی ما از سوریه بازگشتیم، عتبات حدود 10 موکبدار را دعوت کرد و گفتند ما تنها موکبدار سوریه را هم در جمع حاضر داریم، هنوز از اصفهان کسی اعزام نشده برود سوریه خدمترسانی کند.
دبیری کمیته فرهنگی اربعین را دادند به من که شروع به کار کنم و برای بچهها برنامه فرهنگسازی در مورد اربعین داشته باشیم که متاسفانه موکبهای امسال تقریبا تعطیل شد و نتوانستیم امکانات و شرایط خاص را فراهم کنیم.
میگفتند «یعنی چه یک زن بلند شود برود موکب بزند؟»
فارس: از سوریه رفتن ترس نداشتید؟
شیرانی: از اینجا که میخواستیم راه بیفتیم، از زمانی که شروع کردم، یک دختر 5 ساله داشتم و الان 11 سال میگذرد، سال اول بدون همسرم رفتم، پدرشوهرم میگفت: «یعنی چه یک زن بلند شود برود موکب بزند؟» واقعا میترسیدم، وقتی وارد کشور عراق شدم یک غربت روی دلم نشست.
فارس: کمی از اولین خاطرات حضور در عراق به عنوان موکبدار بگویید.
شیرانی: سال اول خودم هم زمینی رفتم، وقتی وارد کشور عراق شدم از مرز که رد شدم، یک بیابان بود که هر کس به عربی یک چیزی میگفت و باید سوار ماشینها میشدیم و نمیدانستیم عمود 792 کجاست، آمدیم و بلاخره سوار یک ماشین شدیم، گفتیم بسم الله، وقتی آمدیم و زمین را پیدا کردیم، شروع کردیم به کار کردن تا روزی که اربعین شد.
برگشت پرماجرا از عراق
از آنجا همسرم گفت بچه دارد ناآرامی میکند، آنها موکبها را جمع میکنند، شما بیا، بعد از روزی که اربعین بود، شب وسایل را جمع کردیم، چون موکب نانوایی بود در حد یک زمین کوچک، زیاد طول نمیکشید، با یکی از همکاران بودیم که گفتم بیایید امشب خودمان را به مرز برسانیم.
فارس: در راه برگشت باتوجه به اینکه دونفر بودید، مشکلی نداشتید؟
شیرانی: از در یک عمود ایستادیم که یک تریلر از این کانتینردارها آمد و گفتیم سوار شویم، صد نفر آقا نشسته بودند، گفتند شما یک گوشه بنشیند، بعد از مدتی راننده گفت میخواهم اینجا بپیچم، همه باید پیاده میشدیم و ماشین بعدی را سوار میشدیم.
در یکی از ماشینها که سوار شدیم یک آقایی هم نشسته بود کنار من و همینطور الکی خودش را پرت میکرد سمت من، یک بار بلند شدم و به همکارم گفتم همین جا که من میایستم شما پشت سر من بنشین و من این آقا هر جا که میخواست از این طرف بیاید، یک لگد میزنم.
میترسیدم به ما چاقو بزند
خودم هم میترسیدم که بعد از پیاده شدن به ما چاقوی بزند، بعد از اینکه رسیدیم نجف، سوار ماشین شدیم و به مرز رسیدیم که به شدت سرما خورده بودم و صدایم در نمی آمد، از استرس اعصابم خرد شده بود، ترس هست، فروان هم هست، شما فکرش را کنید مخصوصاً بدون مرد، که اشتباه است و سالهای بعد همسرم هم بود و بچهها میگذاشتیم و میرفتیم.
فارس: آیا حضور همسرتان در روند کار شما تاثیر داشت؟
شیرانی: اینکه ایشان همراه شد و در مراحل بعدی بود، این دل قرصی را به من میداد، ولی ترس همیشه توی مسیری که قرار میگرفتیم و نیتی که میکردیم بود، آقا امام حسین(ع) واقعاً کمک میکردند ولی بعضی وقتها استرس و اضطراب را نمیشود کاری کرد.
دعوت به ناهار با ترس و استرس
عشاقیان: یک سال در عراق چند نفر بودیم که در مسیر، راننده انداخت توی جاده خاکی و زنها شروع کردند به جیغ و داد کردن که ما را کجا میبرند؟! گفتم صبر کنید، یک مقدار از جاده اصلی جدا شدند و رفت برای خودش، گفتم «بابا اون یک نفره و ما چند نفر»، خیلی استرس شدیدی داشتند، دیدیم راننده یک جا ایستاد گفت: «ناهار میهمان ما هستید».
فارس: آیا برای مدیریت موکب، همیشه در متن کار بودید یا از دور مدیریت میکردید؟
شیرانی: همان سال که گفتم، وسایل و همه چیز آماده بود، گفتم آقا همه چیز آماده است، تنخواه را دادم دستشان وگفتم بروید، من هم میرسم آنجا مدیریت میکنم، گفتم دخترم نرگس کلاس دوم است و مدرسهاش شروع شده، گفتند نیاز است آنجا باشید، ما که تا آخر شب سیبها را بار میزدیم، با یک وضع و قیافهای که اصلاً هیچ کاری هم نکرده بودم و فردا میخواستم هوایی بروم. گفتند نه، کجا؟! باید حتما همین الآن بیایید، ما سوار شدیم و رفتیم به سمت کربلا.
عشاقیان: ایشان یک مدیریت خاصی دارد، آنجا سن50 و 60 سال هم داریم اما با کسی رودربایستی ندارد، یک نفر مدیر بانک مرکزی فلان جا بود به عنوان آشپز آمده بود، یک روز وسط جمعیت موتور او را گذاشت پایین برای اینکه خورشتشان جا نیفتاده بود، گفت «اگر نمیتوانید بروید زیارت من خودم با 4 تا زن میپزم»، با کسی رودربایستی ندارد.
فارس: تا به حال با کسی از همراهانتان به مشکل جدی برخوردید که وسط راه بخواهد برگردد؟
شیرانی: در یکی از همین سالها که موکب داشتیم راننده می گفت میخواهم برگردم به این دلیل که لولههای نبشی را آورده بود و میخواست عوارض خروج از کشور را ندهد به عنوان اینکه من اینها را جوش دادهام به داربستها، همه را آورده بود و اینجا به یک آقایی تحویل داده بود تا برگردد.
گفتم شما باید بمانید، که چه کسی میخواهد اینها را برگرداند؟! شما باید باشید. گفت من استاد دانشگاهم و از دانشگاه بیرونم میکنند، گفتم خوب، باشد، شب که آمد راه بیفتد، یک قطعه از ماشینش خراب شده بود، گفتم چه فکر میکنی؟ به نظرت چون زنم پس کار برنمیآیم؟ به همان نام و نشان با همان قطعه خراب شده ماند، آنجایی که ما هستیم از لحاظ ترافیک خیلی شلوغ است و پلیس راهها را میبندد، این بنده خدا بیست روز آنجا ماندگار شد تا قطعه فراهم شود.
زنان باید پاسخ گوی نیازهای معنوی در خانواده باشند
فارس: اربعین به نظر شما چه تاثیری در مباحث تربیتی خانوادهها و به ویژه بانوان دارد؟
شیرانی: من آنقدر سرم شلوغ بود و کار داشتم که گفتم دیگر بچه نمیخواهم، دخترم با ما به کربلا آمد و از امام حسین(ع) خواسته بود، اینها چقدر تاثیرگذار است روی بچهها، این بچهها بزرگ میشوند با عشق امام حسین(ع) و در وجودشان رشد پیدا میکند، این خودش یک روش است برای بچه هایی که همراه مادر میآیند.
انسان شاید روزها و ساعتهایی برود و بنشیند در روضه و شاید خیلی چیزی نبیند، اما در اربعین جمعیتی را میبیند و کلی اتفاق برایش میافتد که ممکن است ساخته شود، شما عملا میبیند در عراق غربت است، خودش میبیند و اثر میگذارد.
اربعین، تمرین عرض ارادت عملی به امام(ع) در سبک زندگی
آن سالی که برگشتم گفتم امام حسین(ع) میخواهم پسرم هم خادم تو باشد، ما در همه حرفهایمان خیلی ارادت داریم اما اربعین عمل است با حضور عملی، هر خانمی می آید آنجا با خانواده بهتر از حضور تکی است، در کشور عراق حضور زنها سخت است، زنها خیلی راحتتر میتوانند با محارم خود حضور داشته باشند.
خودم هم همینطور بودم که در روضهها شرکت میکردم، در همین حد، اربعین که رفتم سال اول سختیهایی که بود تازه متوجه شدم کربلا کجاست!
امام حسین(ع) برای ما ویزای خادمی صادر کرده نه فقط زیارت
از این داربستهایی که خادمان سر هم میکردند در گرمای شدید، دستها تاول میزد و میگفتم بزنید، از صبح که کارها شروع میشد تا ساعت 3 و 4 سحر طول میکشید و به من میگفتند شما خیلی سختگیری میکنید و در جواب میگفتم «وقتی امام حسین(ع) به ما مجوز داده که به کشور عراق بیاییم، گفته بیایید و خادم زائرانم باشید نه اینکه برای زیارت بیایید»؛ اگر ویزای شما برای زیارت خورده بود جزء زائران میشدید اما شما خادم شدید و وظیفه شما خیلی بیشتر از این است که فقط بچرخید.
فارس: پس در کار سختگیر و جدی هستید؟
شیرانی: بله فکر میکنم، خادمان میگفتند شب اول است که رسیدیم، یک زیارت بکنیم و بیاییم، اما قبول نمیکردم و میگفتم اینجا داربستها را بزنید؛ داربستها را زده بودند و من حرص میخوردم که چرا موکتها و پلاستیکها نرسیده و در همین حین بارانی شدید شروع شد و موکبها آماده بودند اما هنوز فرشهای موکب ما نیامده بود؛ بعد از این اتفاق آقای حیدری به من گفتند میدانی اگر موکتها را پهن کرده بودیم چه اتفاقی افتاده بود؟! سری به بقیه موکبها بزن! و فهمیدیم پهن نکردن موکتها خودش یک معجزه بود.
شاید در حد یک متر آب جمع شده بود و شروع به خالی کردن موکبها کردند و با اینکه حرص زیادی خوردم که موکب زودتر آماده شود، اولین موکبی بودیم که آماده شدیم و ماشینها محل پهن کردن موکتها و وسایل شده بود.
بعد از این قضیه موفق به اسکان زائران شدیم و توانستیم حدود 2 هزار نفر را اسکان دهیم و آشپزخانهای که زدیم در 3 نوبت غذا میپختند و از 2 هزار نفر پذیرایی میکردند و حدود 10-15 تا موکب از موکب ما نان گرفتند و حتی عراقی که از ما نان میگرفت میگفت از سرویس بهداشتی و حمام ما استفاده کنید و برای شما نذورات میآورم، از نظر خدماترسانی درمانی هم روزانه حدود هزار نفر به پایگاه درمانی که از طرف هلالاحمر زده شده بود مراجعه میکردند؛ در قسمت فرهنگی هم سعی کردیم قسمت کوچکی را برای بچهها اختصاص دهیم.
مهدکودک اربعینی
عشاقیان: مهدکودک برای بچهها بود و بچهها را نگه میداشتند و نقاشی، شعر و داستانهای مذهبی با آنها کار میشد و مادرانشان به زیارت میرفتند و برای همین موضوع خانم شیرانی، مسؤول کمیته کودک و نوجوان اربعین شدهاند.
وقتی میخواهی به عراق بروی، باید ریزترین مواردی که در ذهنت وجود دارد فکرش را بکنی؛ آنجا میشود برخی کارها را درست کرد اما برخی وسایل هم وجود ندارد و برخی موارد هم وجود دارد اما نوعی متفاوت است و نیاز است همه موارد باشد و به همین دلیل بیان میشود که 1 ماه طول میکشد تا امور لیست بشود و بروید.
فارس: پس فکر همه چیز را کردید و مشکلی نداشتید؟
شیرانی: سال بعدی که به کربلا رفتیم، داربستها، چادر، تجهیزات آشپزخانه و... را با همت خیرین خریده بودیم و تصمیم گرفته بودیم چه وسایلی نیاز است خریداری شود؛ از کولرهای صنعتی بزرگ و خرید دستگاههای موکب تا به آنها آسیبی وارد نشود و از نظر تجهیزات آشپزخانه و تمام خورد و خوراکها که قرار بود به انبار ببریم با خیر هماهنگ کردیم و تمام آنها فراهم شد و بارگیریها انجام شد و به کشور عراق آمدیم و گفتیم امسال همه وسایل جور است و هیچ غصه و اذیتی نداریم.
تا رسیدیم دیدم 7-8 چهارراه تا حرم فاصله داریم و میدانستیم زائران این مسیر را نمیآیند، به امام حسین(ع) گفتیم ما با این خدمات و تدارکات با ذوق آمدیم و امسال زمینمان فراهم نیست، موکبی هم از نائین آمده بود و در 2500 متر از زمین 4 هزار متری موکب خود را زده بود و میگفت اسکان نزنید و فقط دستگاه نانتان را بگذارید تا نان زائران را بدهیم و در پاسخ گفتیم تعداد زیادی داربست، چادر و نذورات مردم را آوردهایم تا استفاده کنیم.
به عتبه کربلا رفتیم تا با رئیس آن صحبت کنیم، تا رسیدیم گفتند مسؤول مربوطه در حال ناهار خوردن است، ولی در را باز کردیم و مشکلات را به او گفتیم، همان موقع گفتند برایمان ناهار بیاورند، بعد از ناهار یک نیرو و ماشین به ما دادند و گفتند انتخاب کنید کدام زمین را میخواهید؛ حدود 20-30 زمین دور کربلا به ما نشان دادند اما گفتم هیچکدام را نمیخواهم و یک زمین 5 هزار متری میخواهم.
دو روز منتظر زمین برای ساخت موکب بودیم
نیت من این بود که هر کسی از هرجایی میخواهد بیاید؛ فقط میخواهم زائر باشد، اکثر موکبها اختصاصی شهر و محل خودشان هستند اما موکب ما از همه جا هستند، مرا به زمینها بردند و گفتم فقط یکی از آنها را میخواهم؛ گفتند نتوانستیم با صاحب این زمین توافق کنیم و گفته برای 10 هزار متر آن 70 میلیون میگیرم؛ 2 روز منتظر بودم و دنبال این کار بودم.
این زمینی که میگویند 200 متری حرم است و 2 سال در آن بودیم ولی سال سوم عتبات نتوانسته بود برای قیمت اجاره به توافق برسد و برای همین زمین به هیچ کسی اجاره داده نشده بود؛ بخشی از این زمین جدا شده است و مسؤولیتش با شخصی بود که انگلستان بود و وکیل او در بغداد بود ولی موفق به تماس با او نمیشدند.
از مسؤول عتبه و موکب داران دیگر تا وکیل صاحب زمین میگفتند: «نمیشود»
به مسؤول عتبه گفتم شما شماره تلفنها را بدهید و گفتند نه؛ با شخصی که سر زمین بود صحبت کردیم و گفت این زمین را نمیدهد و میخواهد پول بگیرد و میخواست ما را رد کند و خیلی از موکبها را رد کرده بود.
حدود ساعت 11 شب بود و بعد از اتمام شب دوم بود که میخواستیم بگوییم اعضا به سمت زمین بروند؛ شخص عراقی به من گفت که کمی صبر کنید تا به شما خبر بدهم؛ روی زمین نشستم و به امام حسین(ع) گفتم که چرا امسال چنین اتفاقی افتاده؛ خیلی ناراحت بودم تا اینکه حدود ساعت 12 شب خواستیم حرکت کنیم که گوشیام زنگ خورد و گفتند 5 هزار متر از همان زمین را 25 میلیون تومان میدهد و قبول کردم.
سریع رفتیم و به موکب نائین گفتیم اما باورشان نشد و گفتند شب همانجا میخوابیم؛ با تریلیهایمان وارد شدیم و در را باز کردند و گفتند به داخل بروید و شروع به داربست زدن کردم.
«باور نمیکنم این موکب را یک خانم زده باشد»
تمام موکبداران میآمدند وتعجب میکردند که چطور آنجا را گرفتیم؛ وقتی علم موکب را زدیم و محل اسکانمان درست شد، صاحب زمین گفته بود که از موکب عکسی بفرستید و گفته بود باور نمیکنم این موکب را یک خانم زده باشد؛ میخواهم او را ببینم و اواسط کار موکب آمد و گفت فکر نمیکردم چنین موکبی داشته باشید و از این همه تدارکات لذت بردم و تا وقتی زنده هستم هر سال اینجا را به شما میدهم و یک هزار تومانی هم از شما نمیگیریم و خیلی خوشحال شدیم.
فارس: از خدمات بهداشتی و درمانی موکب هم بگویید.
عشاقیان: همان سال بچههای هلال احمر دانشگاه علوم پزشکی هم راهشان دور بود و گفتند به ما هم جا میدهید؟ رئیس دانشگاه علوم پزشکی هم آمد و چادر، داروخانه و مطب پزشک راهاندازی کردیم، چون دیده بودند جایمان خوب است گفتند کنار شما میآییم و تمام خدمات را ارائه میدهیم.
شبکههای عراق برای مصاحبهای آمدند و استاندار کربلا مصاحبه را دیده بود؛ در کربلا آب نوبتی است و در چند مرحله باید برویم آب بهداشتی بیاوریم یا خود عتبه آب بفرستد، روزی 3 مرتبه ماشین آب و فاضلاب پشت در موکب ما بود و وقتی استاندار و شهردار آمده بودند، سفارش ما را کردند.
فارس: آیا امسال هم موکب دارید؟
شیرانی: سال گذشته قسمتمان نشد که برویم اما امسال با صحبتهایی که شد چون موکبدار بودیم برایمان ویزای زمینی صادر شد؛ 2 سال قبل بعد از بازگشت، موکبی در مسیر مشهد داشتیم و بعد از آن باردار شدم و اسم پسرم را محمدحسین گذاشتم؛ امسال برای همه ویزا صادر شد ولی برای پسرم نشد، مسؤول عتبات گفت که باید هوایی بروید و با دبیر اربعین ایران و عراق صحبت کردم، گفت برای بچههای زیر 17 سال نمیشود کاری کرد.
برای این کار یک گوسفند نذر کردم و خبر دادند که ویزا صادر شد و قرار شد با حدود 5-6 نفر آشپزخانهمان را دایر کنیم و توزیع غذای گرم داشته باشیم؛ گرچه امسال موارد بهداشتی و مشکلات تجهیزات مطرح است و نمیتوانیم تجهیزات ببریم.
مبالغ مواد غذاییمان را آماده کردیم تا به عراق برویم و از تجهیزات افرادی که نانها را به آنها میدادیم استفاده کنیم و برای این کار اعلام آمادگی کردند، از عراقیهای سطح بالا هستند که خودشان هم در بغداد و بصره زندگی میکنند، با آنها رفت و آمد خانوادگی هم داریم و تبدیل به کار فرهنگی هم شد و زمانی که خدمات پزشکی بخواهند به اصفهان میآیند و برای آنها امکانات فراهم میکنیم.
تا 2 سال پیش که خدمات داشتیم، روزانه حدود 5 هزار نفر اسکان و سرو غذا و پخت نان را داشتیم و روزهای آخر به 12 هزار قرص نان هم میرسیدیم، عراقیهایی که آنجا بودند میگفتند برای ما هم غذا بیاورید؛ غذاهای ایرانی را دوست داریم.
خادمان خودمان کف تریلیها میخوابیدند تا جا برای دیگران باز شود
موکبمان باعث میشد زائران سردرگم نشوند، در روزهای آخر میگفتند در محوطه فضای بازی که بین محل اسکان و خدمات درمانی است یک پتو بدهید تا بخوابیم و شب قبل اربعین هم تمام محوطه خالی هم از زائران پر میشد و برای خواب میآمدند، خادمان خودمان کف تریلیها میخوابیدند تا جا برای دیگران باز شود.
فارس: کمی بیشتر از جزئیات موکب بگویید.
شیرانی: خدمات فرهنگی که برای بچهها بود، بچههایشان را میآوردند؛ محیط مناسب بچهها نیست و بهداشت زیادی ندارد و با گرمای شدیدی که آنجا وجود دارد، 2 دستگاه کولر صنعتی به آنجا بردیم و بعد از آن کولرهای سقفی هم اضافه کردیم تا آسایش را برای زائران فراهم کنیم.
در قسمت انبار هم خیرین میآمدند و پیگیری میکردند که چیزی کم نداشته باشیم؛ از خود ستاد عتبات برای بازرسی میآمدند، برای هر قسمتی بنر زده شده بود و مشخص بود هر مکانی برای چه کاری است و نظم و ترتیب کار خوب پیش میرفت.
امیدوارم امسال هم بتوانیم در حد یک فضا خدمترسانی کنیم و این ویروس منحوس ریشه کن شود؛ آرزویمان این است که در سالهای آینده مانند سالهای قبل برای اباعبدالله خدمت کنیم.
فارس: آیا غیر از عراق و کربلا، موکب دیگری هم دارید؟
عشاقیان: خانم شیرانی به جز کربلا 3 شب موکب در جمکران دارد و هر سال نیمه شعبان آنجا هست، موکب بین راه پیادهروی مشهد تا نیشابور را دارد و تا از کربلا میآییم، 2 روز بعد همان خادمها به مشهد میرویم و سعی میکنیم کمتر غذای برنجی بدهیم.
بانوی اصفهانی، اولین موکب دار سوریه
او اولین موکبداری است که در سوریه موکب زدند و 3 ماه قبل 15 روز آنجا برای شیعیان حضور داشت، کمیتهای به نام پشتیبانی جبهه مقاومت تشکیل شده و عضو آنجا است؛ امسال خیری داشتیم که پارسال برای امام حسین(ع) نتوانست کمک کند و برای سوریه کمکهایشان را آوردند.
فارس: غیر از موکب داری، به چه کاری مشغول هستید؟
شیرانی: کار ما کار خیریه است و به مناطق محروم کمک میکنیم؛ در سطح استان اصفهان 70 دفتر دارم و کلیه شهرستانهای اصفهان را پوشش میدهیم، اضافه خدماتی که به نیازمندان میشود در کل کشور به مناطق محروم کمکرسانی میشود؛ بیشترین جهیزیه در کل کشور به نیازمندان اهدا شده، در بحثهای لوازمالتحریر، سبد غذایی و خدمات درمانی نیز فعالیت میکنیم.
از لحاظ کمک خیرین خوب هستیم، در هیأتی که برای موکب کربلا کمک میکردند قول دادیم چون سال گذشته کمک نشد، برای رزمایش مؤمنانه سبد غذایی توزیع کردیم، در خرداد هم مقداری نذورات قرار شد برای جبهه مقاومت و کمک به خانوادههای نیازمند کشور سوریه داده شود و افرادی که دوست داشتند قبول کردند و مقداری بار و تجهیزات به کشور سوریه ارسال شد و حدود 17 روز در آنجا غذای گرم میپختیم و به صورت جهادی پخش میکردیم.
عشاقیان: در سوریه شیعیان آواره شدند و خانههایشان توسط داعش تخریب شد و خانواده شهید هستند و سرپرستی ندارند؛ هر خانواده را در اتاقی کوچک جا دادهاند و در شهرکی ساکن شدند و با داعش توافقی میکنند و از محاصره خارج میشوند و در مقابل خانواده داعشیها هم از محاصره خارج میشوند و در این رد و بدل شدن، داعشیها 500 بچه را منفجر میکنند.
خانواده شهدا میگفتند دولت سوریه به پول ایران ماهانه حدود200 هزار تومان کمک میکند و هیچ چیزی ندارند؛ ایران برای این خانوادهها، مدرسه، مسجد، درمانگاه زده است و به مواکب فراخوانی دادند و خیرینی که مایل بودند شرکت کنند از جمله چند خیر ما قبول کردند و چند روز آنجا حضور داشتیم.
فارس: از حضور در سوریه بگویید.
شیرانی: وقتی وارد محیط شهر میشدیم تمام ساختمانها خرابه بود؛ سوریه کشوری پیشرفته است و قابل مقایسه با عراق نیست ولی چیزی که آنجا میبینیم این است که واقعا خراب است، بچههایی که آنجا میبنیم مثل اینجا نیستند که با یک لوازمالتحریر خوشحال بشوند و وقتی میفهمیدند ایرانیها آمدهاند دورمان جمع میشدند و خوشحال میشدند در صورتی که کار خاصی برای آنها نکردیم.
فقر و نداری آنجا غوغا میکند و تعداد شهدا در یک خانواده زیاد است و بچههای زیادی بودند و این فقر و نداری بسیار بالاتر از چیزی بود که احساس میکنیم و در روستاهای ایران میبینیم.
فارس: برگردیم به کربلا و پیادهروی اربعین.
شیرانی: خانواده من اهل رفتن به روضه و مجالس امام حسین(ع) بودند اما اینکه بگویم هر سال اهل پیادهروی اربعین باشند، به این شکل نبود؛ سال اول هم به ما پیشنهادی شد و ما میتوانستیم آن را رد کنیم اما وقتی در سال اول در این عمودها، نیمه شب به دنبال جایی برای خوابیدن بودیم تازه اندکی از سختی کربلا و آنچه در روضهها گفته میشد را توانستیم درک کنیم.
دخترم برادرش را از امام حسین(ع) خواست
عشاقیان: دو سه سال پیش که نرگس را به کربلا بردم از من پرسید که «اگر از امام حسین چیزی بخواهم برآورده میشود؟» و من پاسخ مثبت دادم؛ وقتی اولین بار حرم امام حسین(ع) را دید از او یک برادر برای خود خواست و حالا هم هر وقت محمد حسین را میبیند میگوید که «من او را از امام حسین(ع) خواستم».
فارس: آیا بچهداری مانع کار موکب نمیشد؟
شیرانی: مادر نقش مهمی در سازندگی و تربیت افراد جامعه دارد و به نظر من حضور مادران در اربعین بسیار مهم و اثرگذار است؛ زمانی که حامله بودم این نظر را داشتم که با وجود حاملگی نمیتوانم موکبداری کنم اما در سونوگرافی اتفاقی با خانمی برخورد کردم که میگفت از زمان تولد اولین فرزندش هر سال به کربلا رفته است و اگر راه کربلا باز شود، با وجود حاملگی باز هم به کربلا خواهد رفت و شنیدن چنین سخنانی اراده مرا برای حضور در اربعین بیشتر کرد.
سال گذشته انگار چیزی را گم کرده بودیم
با اینکه در طول یکسال در خیریه رزمایشها و کارهای خیر متعدد انجام میدهیم، وقتی از اربعین بر میگردیم گویی سال ما اکنون آغاز شده است و اربعین مانند جان تازهای است که به رگهای ما تزریق میشود و این نظر همه همراهان ما در اربعین نیز هست؛ سال گذشته که به اربعین نرفتیم انگار چیزی را گم کرده بودیم و وقتی میخواستیم برای سوریه اسمنویسی کنیم؛ گویی دیگران هم این کمبود سفر اربعین را داشتند و بلافاصله ده نفری که برای سفر سوریه ظرفیت داشتیم پر شد.
فارس: آیا تعطیلی پیادهروی اربعین در سال گذشته، تاثیری در زندگی و روحیه شما داشته؟
شیرانی: این یکسالی که توفیق سفر اربعین را نداشتیم مانند این بود که نتوانستیم خودمان را به آن جایگاهی که باید برسانیم و انگار آن کارنامهای که هر سال مشخص میکرد چقدر کار خیر کردیم، چقدر دعای محرومان پشت سرمان بود، چقدر سعادت و سلامتی و خوشبختی داشتیم و... را دریافت نکرده بودیم؛ اربعین همان منبعی است که انسان به آن متصل میشود و انرژی کار برای یکسال خود را دریافت میکند که متاسفانه در این دو سال از آن محروم بودیم.
در اربعین افرادی از گروه ها و قشرهای مختلف داریم که بعضا حتی جایگاههای اجتماعی بالایی هم دارند و شاید در طول سال حتی یکبار هم آنها را نبینیم اما در موکب اربعین، خادمانه هر کاری را برای امام حسین(ع) انجام میدهند.
در اربعین مدیر و کارمند و کارگر در یک سطح هستند
عشاقیان: اربعین مهمترین پایگاه شکلگیری هویت اجتماعی است و در موکب خود ما افراد از اقوام و شهرهای گوناگون با شغلها و جایگاههای متفاوت جمع میشوند؛ یگ زندگی اجتماعی را در کنار هم در اربعین تجربه میکنند و سپس به شهرهای خود برمیگردند؛ اربعین کاملا مردمی و اجتماعی است و همین باعث شده که این برنامه با جمع شدن همه تخصصها در کنار هم به بهترین شکل، با کمترین درگیری و هزینه برگزار شود و اگر چنین برنامهای دست دولتها بود هرگز با چنین شکوهی برگزار نمیشد.
فارس: به نظر شما مدل اربعین میتواند الگوی فعالیتهای اجتماعی باشد؟
عشاقیان: مدل اربعین را میتوان در بسیاری از کارها به عنوان الگو قرار داد و به طور مثال در آبشار عاطفهها به طور مرتب، هر ماه، فراخوان یک اردوی جهادی داده میشود، افراد جمع میشوند و یک کار جهادی در یکی از مناطق محروم انجام میگیرد.
یکی دیگر از نکات مهم اربعین پیوند بین دو ملت عراق و ایران بود؛ ما 2٠٠ هزار شهید و عراق 3٠٠ هزار کشته داده بود و هیچ چیز به جز خون امام حسین(ع) نمیتوانست این ارتباط را بین دو ملت برقرار کند؛ الان روابط ما به نحوی است که عراقیهایی که با ما آشنا هستند و برای کار پزشکی به اصفهان میآیند، را در خانه خود یا دوستان حتی گاهی تا یک ماه اسکان میدهیم بدون اینکه ریالی دریافت کنیم چرا که آنها آشنای ما در اربعین بودند و همین باعث پیوند عمیقمان شده است.
با نیروی اربعین میشود تا یکسال بر روزمرگی غلبه کرد
شیرانی: انسان در طول زندگی دچار روزمرگی میشود و شما با تفریحاتی مثل شهربازی شاید برای یک روز بتوانید این روزمرگی را از خود دور کنید؛ در حالی که در اربعین فرد تخلیه روحی و روانی میشود، احساس میکند از خیلی از بدیها سبک شده است، به جز گریه بر امام حسین(ع) توانسته کاری انجام دهد و این نیرویی که پیدا میکند میتواند تا یکسال بر روزمرگیاش غلبه کند.
عشاقیان: هنوز به عظمت اربعین آنچنان که باید و شاید پرداخته نشده است و درک درستی از آن وجود ندارد؛ این که 2٠ روز 2٠ میلیون نفر پیاده حرکت کنند و همه غذا و جای خواب و ما یحتاج مورد نیازشان فراهم باشد کار بسیار بزرگی است که عظمت آن را اسرائیل، آمریکا و غرب درک کرده است و به همین دلیل آن را از نظر رسانهای کاملا بایکوت میکنند.
حضور رئیس ستاد اربعین اصفهان در جلسات 5 سال گذشته صفر بوده است
در مسؤولان نیز عدم درک عظمت اربعین وجود ندارد و مثلا حضور رئیس ستاد اربعین(استاندار) در جلسات این ستاد در پنج سال گذشته صفر است؛ البته با حضور شهردار جدید اصفهان منتظر تحولاتی در این حوزه هستیم و البته لازم به ذکر است که بیش از کمک مالی به کمک نرمافزاری و معنوی دولت نیازمندیم.
زنان با حضور در اربعین جایگاه حقیقی خود در اسلام را به نمایش میگذارند
فارس: از نقش زنان و اثر حضور آنها در پیادهروی اربعین بگویید.
شیرانی: وقتی تلویزیون در کنار مردان زنانی را نشان میدهد که حتی گاهی با بچههای کوچک در آن گرما پیاده روی میکنند بیانگر آن است که زنان هم به اندازه مردان میتوانند در دین خود نقش پررنگی داشته باشند؛ درست است که در پشت حضور بسیاری از مردان در صحنههای مختلف، زنان قرار دارند اما دین ما این اجازه را داده است که زنان نیز به سهم خود در جامعه حضور داشته باشند و این نیست که دین، زن را تنها به کارهای خانه محدود کرده باشد.
حضور در پیادهروی اربعین، درس زندگی برای زنان
وقتی زنان عرب را با چند بچه کوچک در حرم در حال زیارت میبینیم، وقتی زنان پاکستانی را با پاهای پینه بسته که از کیلومترها دورتر به عراق میآیند میبینیم، تلنگری برای خانمهای ایرانی میشود که این زنان با این همه سختی خودشان را به اربعین رساندند؛ پس من هم میتوانم در این مراسم باشکوه در کنار مردان شرکت کنم؛ بعضا زنان ما فکر میکنند با انجام دادن یا ندادن فلان کار یا پوشیدن فلان لباس دیگر اُمّل نیستند در حالی با حضور در اربعین خیلی از فرهنگها و خیلی از درسهای زندگی را میآموزند.
عشاقیان: ما از صبح در کنار هم کار میکنیم و با کار ایشان مشکلی ندارم چرا که به تواناییهای همسرم باور دارم و حتی به او پیشنهاد دادم که برای نمایندگی مجلس کاندید شود اما خودش راضی به حضور در این عرصه نیست.
شیرانی: من خودم میلی به حضور در این بخشها ندارم، کار من مردمی است و با حضور در این عرصهها از مردم فاصله خواهم گرفت.
با وجود اینکه ساعت 5 یا 6 بعد از ظهر از سر کار بر میگردم سعی میکنم انرژی خودم را حفظ کنم و کارهای مربوط به منزل و تحصیل دخترم را انجام دهم و در حفظ آرامش خانه کوتاهی نکنم.
اولین سوال خواستگاری: «نماز میخوانی؟»
فارس: از چگونگی آشنایی و ازدواج خود بفرمایید.
عشاقیان: سه ماه قبل از خواستگاری از همسرم، در مشهد از امام رضا(ع) خواستم آن کسی را که خودش میپسندد پیش روی من قرار دهد و سه ماه بعد در تاریخ 88/8/8، شب تولد امام رضا(ع)، به خواستگاری همسرم رفتیم و با اولین سوال وی، من او را پسندیدم؛ اولین سوال همسرم در شب خواستگاری پول، ماشین، منزل، شغل و... نبود، بلکه پرسید آیا نماز میخوانم یا نه.
این کار عشق همسرم است و من هم از او حمایت میکنم
خداوند به بعضیها برکت خاصی عطا میکند و به همسرم نیز برکت در وقت و اراده داده است و من هم وقتی دیدم وی از ظرفیت بالایی برخوردار است سعی کردم تا جایی که ممکن است او را همراهی کنم و اگر جایی هم نمیتوانم کمک کنم حداقل سنگ اندازی هم نکنم.
برخی مسؤولینی که نمیتوانستند یک زن را به عنوان مدیر یک خیریه بپذیرند، معتقد بودند مدیر خیریه باید یک مرد باشد، خیلیها حتی دوستان و آشنایان اعتراض میکردند چرا اجازه میدهم این همه همسرم فعالیتهای گوناگون داشته باشد اما من از او دفاع میکردم و میگفتم این کار عشق همسرم است و من هم او را حمایت میکنم.
دعوایهایمان زیاد اما شیرین است
فارس: آیا شما را به عنوان یک زن در جایگاه مسؤول و مدیر خیریه پذیرفتهاند؟
شیرانی: اولین بار که در برنامه یک شب ضیافت صدا و سیما رفتم، گفتند که نمیتوانی تنها روی آنتن بروی و حتما باید یک آقا همراه شما باشد؛ به این دلیل که مسؤول تمام خیریهها در اصفهان آقا و پیشکسوت هستند و حتما باید چنین کسانی روی آنتن بروند که آن سال مدیر کل همراه من آمدند، بعد از آن خودشان از من دعوت میکردند؛ خانمها باید تاثیرگذار باشند و این تاثیر را نشان دهند؛ اگر نیت خالص باشد، با توسل به ائمه و توکل به خداوند انشاءالله این اتفاق میافتد.
عشاقیان: در شبکه 2 مجری پرسید با خانمتان دعوا میکنید؟ گفتم زیاد، الان حدود 6 سال است که مسافرت شخصی نرفتهایم و هر بحثی بوده در چارچوب کار خیریه و موکب بوده که اختلاف نظر داشتهایم ولی بحث شخصی اصلا نداریم.
فارس: روحیه فعال، خیرخواهانه و عزمی که دارید از کجا نشات میگیرد؟
شیرانی: من در خانوادهای بزرگ شدم که از لحاظ مذهبی کاملا معمولی بودند، نماز، عبادات و مراسمات مذهبی جای خود بود ولی این که هرسال به اجبار همه برای اربعین کربلا بروند نبود؛ بعضی اتفاقات نقطه عطف زندگی انسان میشود، زمانی هم که دبیرستان بودم حس میکردم انرژی در دستانم هست که دوست دارم همیشه کار کنم تا انرژیام تخلیه شود، در زمان دانشجویی به پدرم میگفتم که میخواهم وسیلهای اختراع کنم ولی هربار مخالفت میکردند، در دانشگاه وارد گروههای تربیت مدرس شدم و برای مصاحبه رفتم و انتخاب شدم به عنوان رابط اصلی در گروههای جهادی که با توجه به این که مثل بقیه قرآن بلد نبودم تعجبآور بود؛ همین اتفاق شد نقطه عطفی برای من.
از خدا خواستم کسی را برساند که هر هفته جمکران برویم
در همین گروه یکی از دانشجوهای حافظ قرآن از معجزاتی که در راه امام حسین(ع) دیده بود برای من میگفت و هربار تلنگری میشد و این دوستی خیلی موثر بود، به من پیشنهاد داد که هر هفته جمعه به جمکران برویم و من خیلی انس گرفته بودم، آن زمان 21 ساله بودم و صحبت از ازدواج شد، از خدا خواستم کسی را برساند که هر هفته جمکران برویم.
همین گروه دانشگاه باعث آشنایی من با خانمهایی شد که برتر بودند، بعد از ازدواج همسرم گفتند کسی را میخواستم که امام رضا(ع) تاییدش کرده باشد، اسم من و همسرم برای سفر حج در آمد و بعد از آن خیریهای پیشنهاد همکاری داد، تمام اینها نشانه بود و اعتقاد من محکم شد که همه اینها به هم ربط دارد؛ اعتقاد باید بدست بیاید تا بتوانی در این مسیر قرار بگیری و تاثیر تمام این اتفاقات زمانی است که نشانهها را عملا در زندگی شاهد باشیم، اربعین زمینه عملی واقعی است و حیف است که از دست برود.
شیرانی: نقش رفیق خوب و اهمیت آن اینجا مشخص میشود که وادار کند به کارهای خوب و قرارگرفتن در مسیر درست و شخص را به تعالی میرساند و اتفاقاتی که مثل جورچین کنار هم چیده میشود تا فرد به خواستهاش برسد.
خصوصیت خوبی که خیریه دارد، هر روز صبح بچهها دعای توسل میخوانند و سعی میشود ارتباط معنوی حفظ شود، اگر انسان در روز وقت کمی برای این موضوع بگذارد خیلی مهم است.
انتهای پیام/63106/ج/