پیام فارس - صبح نو / «نوبل صلح یا نوبل سیاست بازی؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم جواد بخشی الموتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اعطای جایزه صلح نوبل سال 2025 به «ماریا کورینا ماچادو» چهره اپوزیسیون ونزوئلا، بار دیگر مرز میان «صلح» و «سیاست» را مخدوش کرد. در سالهای گذشته این رویه و گزینش افرادی با سابقه سیاسی و کنش ضد حکومت مرکزی موجب شده است، بسیاری در سازوکار انتخابی و فلسفه اعطای این جایزه جهانی تشکیک کنند؛ از رهبران کشورها تا افراد شاخص و شناخته شده بینالمللی. همین رویه موجب شد تا جنگافروزی به نام ترامپ که پس از دههها بمبافکنهای راهبردی آمریکا را مجبور به بمباران تأسیسات قانونی هستهای ایران کرده و کشتار بیرحمانه هزاران انسان را رقم زده است، رؤیای رسیدن به این جایزه را در سر بپروراند. جایزهای که روزگاری نماد آرمانگرایی و معنویت جهانی بود، اکنون بیش از هر زمان رنگ و بوی مداخلهگرایانه گرفته است. انتخاب ماچادو نه صرفا تقدیر از تلاشهای مدنی، بلکه به روشنی پیامی سیاسی به دولت نیکولاس مادورو و متحدان اوست؛ پیامی که از دل اتاقهای سیاست غربی بیرون آمده است، نه از بطن رنج مردم ونزوئلا. آن هم در شرایطی که ارتش آمریکا در هفتههای گذشته این کشور را محاصره و افراد زیادی را کشته است. در دهه گذشته، نوبل صلح مسیری سیاسی را طی کرده است.
اعطای جایزه صلح نوبل سال 2025 به «ماریا کورینا ماچادو» چهره اپوزیسیون ونزوئلا، بار دیگر مرز میان «صلح» و «سیاست» را مخدوش کرد. در سالهای گذشته این رویه و گزینش افرادی با سابقه سیاسی و کنش ضد حکومت مرکزی موجب شده است، بسیاری در سازوکار انتخابی و فلسفه اعطای این جایزه جهانی تشکیک کنند؛ از رهبران کشورها تا افراد شاخص و شناخته شده بینالمللی. همین رویه موجب شد تا جنگافروزی به نام ترامپ که پس از دههها بمبافکنهای راهبردی آمریکا را مجبور به بمباران تأسیسات قانونی هستهای ایران کرده و کشتار بیرحمانه هزاران انسان را رقم زده است، رؤیای رسیدن به این جایزه را در سر بپروراند.
جایزهای که روزگاری نماد آرمانگرایی و معنویت جهانی بود، اکنون بیش از هر زمان رنگ و بوی مداخلهگرایانه گرفته است. انتخاب ماچادو نه صرفا تقدیر از تلاشهای مدنی، بلکه به روشنی پیامی سیاسی به دولت نیکولاس مادورو و متحدان اوست؛ پیامی که از دل اتاقهای سیاست غربی بیرون آمده است، نه از بطن رنج مردم ونزوئلا. آن هم در شرایطی که ارتش آمریکا در هفتههای گذشته این کشور را محاصره و افراد زیادی را کشته است.
در دهه گذشته، نوبل صلح مسیری سیاسی را طی کرده است. از نرگس محمدی در ایران تا ماریا رسه در فیلیپین، از فعالان محیط زیست تا سازمان جهانی غذا، اغلب برندگان در کشورهای غیرغربی و در تقابل با حکومتهای مستقل قرار داشتهاند.
بازار ![]()
این الگو تصادفی نیست. کمیته نوبل، نهادی به ظاهر مستقل، عملا به آینهای برای بازتاب ترجیحات سیاسی غرب بدل شده است. انتخابهای اخیرش کمتر به صلح میان ملتها مربوط است و بیشتر به شکلدهی افکار عمومی و تقویت جریانهای مطلوب در کشورها.
در این میان، ماریا کورینا ماچادو نمونهای بارز از چهرهسازی سیاسی است. او از اوایل دهه 2000 با تأسیس سازمانی غیردولتی برای «نظارت بر انتخابات» وارد صحنه شد، اما به تدریج با جریانهای راستگرای منطقه و نهادهای وابسته به واشنگتن پیوند خورد. حمایت آشکار او از تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه دولت کاراکاس، درحالیکه این تحریمها به گواه سازمان ملل موجب افزایش فقر و کمبود دارو در ونزوئلا شد، یکی از اصلیترین محورهای انتقاد به اوست.
منتقدان میپرسند: چگونه میتوان کسی را که از سیاست فشار، تحریم و بیثباتسازی حمایت کرده، نماد «صلح» دانست؟ این روند را میتوان در انتخاب نرگس محمدی نیز دید.
افزون بر این، کارنامه سیاسی ماچادو خالی از ابهام نیست. او در سالهای بحران نه نقش میانجی و آرامکننده، بلکه چهرهای تقابلی و گاه رادیکال داشته است. حتی برخی از جریانهای میانهرو اپوزیسیون ونزوئلا او را متهم میکنند که با تندروی و وابستگی به حمایتهای خارجی، عملا زمینه سرکوب بیشتر و انسداد سیاسی را فراهم کرده است. از نگاه بسیاری از تحلیلگران مستقل در آمریکای لاتین ماچادو بیش از آنکه نماد گفتوگو باشد، نماد فشار و تقابل است و اعطای جایزه صلح نوبل به او نوعی مشروعیتبخشی به مداخله غیرمستقیم در سیاست داخلی کشورهاست.
این رویه نهتنها اعتبار این جایزه را به مسلح برده است، بلکه شرایطی را فراهم آورده تا افراد متعددی که سابقهای خشن و جنگطلبانه دارند مانند ترامپ در رؤیای جایزه صلح نوبل باشند.
به همین دلیل است که بسیاری از دانشگاهیان و صاحبنظران جهانی در روزهای اخیر از «سیاسی شدن خطرناک» نوبل سخن گفتهاند. حتی بیانیه اخیر کاخ سفید که در آن صراحتا از «اقدام کمیته نوبل» بهعنوان نشانه ترجیح سیاست بر صلح یاد شده، به نوعی تأیید همین واقعیت است: نوبل دیگر مستقل نیست؛ بلکه بخشی از سازوکار قدرت جهانی شده است.
صلح اگر قرار است معنای حقیقی خود را حفظ کند باید بر پایه عدالت، احترام متقابل و گفتوگو بنا شود، نه بر اساس چهرهسازی و تحریم. وقتی جایزهای که باید الهامبخش آشتی و همزیستی باشد، به ابزاری برای ارسال پیام سیاسی بدل میشود، از آن فقط نامی باقی میماند. نوبل امروز به جای آنکه در خدمت صلح باشد، گاه خود به بخشی از بازی بیپایان قدرت تبدیل شده است و این شاید بزرگترین تهدید برای میراث اخلاقی آلفرد نوبل باشد.