پیام فارس - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دو سال پس از آغاز درگیریهای خونین در نوار غزه و رویدادهای هفتم اکتبر، روندی تازه در خاورمیانه شکل گرفته است که میتواند به تعبیر برخی ناظران «آغاز دوبارهای» برای منطقه باشد.
توافق موقت میان رژیم صهیونیستی و گروه مقاومت فلسطینی حماس برای توقف درگیریها و تبادل اسرا، نخستین نشانه از تغییر رویکرد در مدیریت بحران فلسطین و اسرائیل به شمار میرود؛ تغییری که با میانجیگری مصر، قطر، ترکیه و آمریکا در شرمالشیخ حاصل شد و بهرغم شکنندگی آن، امیدها را به بازگشت ثبات زنده کرده است. در چارچوب این توافق، حماس متعهد شده است بخشی از اسرای اسرائیلی را آزاد کند و در مقابل، تلآویو نیز گروهی از زندانیان فلسطینی را رها سازد. همزمان ارسال گسترده کمکهای بشردوستانه و کاهش عملیات نظامی در مناطق مرکزی غزه آغاز شده است. این روند در ظاهر به منزله یک آتشبس محدود است؛ اما به باور تحلیلگران، میتواند سرآغاز تغییری ساختاری در نگاه به آینده فلسطین باشد.
از منظر اکونومیست، برخلاف مسیر سنتی مذاکرات صلح که در توافق اسلو در دهه 1990 بر مبنای نقشهکشی سیاسی و بحثهای نظری درباره مرزها و دو دولت شکل گرفت، طرح جدید بر مبنای اقدامات عملی و بازسازی میدانی استوار است. در این چارچوب، بازسازی غزه در اولویت قرار گرفته و قرار است دولت موقتی با ترکیب فنی و غیرسیاسی، مسوولیت اداره این منطقه را تحت نظارت بینالمللی بر عهده گیرد. بر اساس مفاد اولیه طرح، نیروهای بینالمللی وظیفه تامین امنیت را خواهند داشت و تشکیلات خودگردان فلسطین نیز پس از انجام اصلاحات ساختاری، اداره امور را به تدریج در دست میگیرد. هدف از این روند آن است که با بهبود شرایط اقتصادی و بازسازی زیرساختهای ویرانشده، زمینه برای کاهش نفرت و شکلگیری منافع مشترک فراهم شود.
با این حال، مسیر پیشرو دشوار و پرچالش است. بیش از سهچهارم ساختمانهای غزه در جریان جنگ تخریب شده و زیرساختهای حیاتی همچون شبکه برق، آب و ارتباطات تقریبا از بین رفته است. صنعت محلی غزه دیگر وجود ندارد و سطح بیکاری به بالاترین میزان در تاریخ این منطقه رسیده است. بازسازی چنین منطقهای نیازمند منابع مالی عظیم، هماهنگی بینالمللی و اراده سیاسی مستحکم است. در کنار این مشکلات فنی، بحران اعتماد میان دو طرف همچنان پابرجاست. در اسرائیل، افکار عمومی از مفهوم دو دولت فاصله گرفته و اکثریت جامعه، مناطق فلسطینی را فاقد ظرفیت اداره مستقل میدانند. در سوی دیگر، بخش بزرگی از فلسطینیان نیز رژیم صهیونیستی را اشغالگری میدانند که تمایلی به پایان دادن به سیاستهای توسعهطلبانه ندارد.در چنین شرایطی، نقش کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی بیش از هر زمان دیگری تعیینکننده است.
کشورهای عربی حوزه خلیجفارس، از جمله قطر، امارات و عربستان، در حال بررسی تشکیل صندوقی مشترک برای تامین هزینههای بازسازی غزه هستند. منابع آگاه میگویند این کشورها علاوه بر کمک مالی، درصدد مشارکت در سازوکارهای امنیتی و نظارتی نیز هستند تا از بازگشت درگیریها جلوگیری شود. در همین حال، آمریکا تلاش دارد با فشار بر تلآویو، روند شهرکسازی در کرانه باختری را متوقف کند و رفتار گروههای تندرو را کنترل کند. چنین اقداماتی، در صورت استمرار، میتواند برای نخستین بار طی سالهای اخیر نوعی توازن سیاسی جدید در منطقه ایجاد کند؛ توازنی که بر مبنای ملاحظات امنیتی و اقتصادی شکل میگیرد نه بر مبنای ائتلافهای صرفا سیاسی. به نظر میرسد بازسازی غزه تنها بخشی از هدف بزرگتر این طرح است. طراحان آن بر این باورند که اگر بازسازی با ثبات نسبی همراه شود، میتوان از طریق پیوندهای اقتصادی میان فلسطینیان و کشورهای منطقه، زمینه برای اشتغال، تجارت و سرمایهگذاری فراهم کرد. چنین روندی نهتنها به بهبود وضعیت انسانی غزه منجر میشود، بلکه میتواند به تدریج مفهوم همزیستی را از سطح شعار به واقعیت نزدیک کند.
در عین حال، تحولات داخلی نیز در تعیین سرنوشت توافق نقش دارد. اسرائیل ظرف یک سال آینده باید انتخابات برگزار کند و احتمال تغییر ترکیب سیاسی قدرت در تلآویو بالاست. در صورت کنار رفتن کابینه فعلی و پایان ائتلاف تندروها، فضا برای رویکردی نرمتر در قبال فلسطینیان فراهم میشود. در سوی مقابل نیز انتظار میرود نهادهای فلسطینی، بهویژه تشکیلات خودگردان، در مسیر اصلاح ساختار و بازتعریف نقش خود گام بردارند. اگر این تغییرات همزمان اتفاق افتد، امکان دارد زمینه برای شکلگیری نظامی سیاسی فراهم شود که در آن مدیریت غزه به الگویی از همکاری محدود اما پایدار تبدیل شود.
در مقیاس بینالمللی، شرایط نیز تا حدودی مساعدتر از گذشته است. افکار عمومی در بسیاری از کشورها خواهان پایان جنگ و آغاز بازسازی است و نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل و بانک جهانی برای مشارکت در پروژههای عمرانی اعلام آمادگی کردهاند. این همزمانی فشار اجتماعی و تمایل سیاسی، فرصتی استثنایی برای آغاز روندی جدید در خاورمیانه فراهم کرده است.با وجود این، واقعیت آن است که هیچیک از عوامل اصلی بحران هنوز از میان نرفته است. بیاعتمادی، اختلافات ایدئولوژیک، رقابتهای منطقهای و حضور گروههای مسلح همچنان تهدیدی بالقوه برای ثبات آینده به شمار میروند. تجربه سهدهه گذشته نیز نشان داده است که هر فرآیند صلحی در این منطقه، تنها در صورتی دوام مییابد که پشتوانه اقتصادی و اجتماعی کافی داشته باشد.به این ترتیب، توافق اخیر هرچند شکننده و ناپایدار است، اما میتواند سرآغاز مسیری باشد که از دل ویرانی غزه، الگویی تازه از همکاری و بازسازی را پدید آورد.
بازار ![]()