پیام فارس - جماران /متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در حالی که عربستان سعودی خود را متولی حرمین شریفین و نماد وحدت اسلامی معرفی میکند، کارنامه سیاسی این کشور نشان میدهد که طی دههها، بهطور راهبردی در مسیر همسویی با منافع آمریکا و اسرائیل گام برداشته است؛ از مهندسی گفتمان دینی و دیپلماسی نفتی گرفته تا فشار برای تضعیف محور مقاومت، ریاض بیش از آنکه در صف مقابله با تلآویو باشد، به ستون نظم آمریکایی–اسرائیلی در خاورمیانه بدل شده است.
ابراهیم ماجد، تحلیلگر لبنانی در توییتر نوشت: دهههاست که جهان عرب بر پایه توهم «وحدت علیه دشمن مشترک» – اسرائیل – تعریف شده است. بسیاری از حکومتهای عربی در سخن، خود را مدافع فلسطین، حامی مسجدالاقصی و نماد عزت عربی معرفی کردهاند؛ اما در پشت پرده، کمتر کشوری به اندازه پادشاهی عربستان سعودی، همواره و بهطور راهبردی در مسیر تحقق اهداف اسرائیل و ایالات متحده در منطقه حرکت کرده است.
نفوذ مذهبی و اقتصادی در خدمت دستور کار بیگانه
عربستان سعودی جایگاهی دوگانه دارد: از یک سو متولی دو مکان مقدس اسلام و از سوی دیگر قدرتی اقتصادی با اتکای به ثروت عظیم نفتی. این ترکیب، ریاض را قادر ساخته تا هم بر افکار عمومی و هم بر تصمیمگیریهای سیاسی در جهان عرب و اسلام نفوذی کمنظیر داشته باشد. با این حال، این نفوذ نه برای پیشبرد عدالت یا حمایت از مقاومت، بلکه غالباً برای تقویت پروژههای منطقهای همسو با واشنگتن و تلآویو به کار گرفته شده است. از مهندسی گفتمان دینی با روحانیون وابسته به دولت، تا شکلدهی اتحادهای اقتصادی از مسیر «دیپلماسی پترو دلار»، عربستان بیش از آنکه به تثبیت استقلال جهان عرب کمک کند، ستون نظم آمریکایی–اسرائیلی در خاورمیانه بوده است.
سابقه مداوم در مقابله با جریانهای ضداسرائیلی
کارنامه سیاست خارجی ریاض نشان میدهد که این کشور بهطور مستمر با هر جنبش یا رهبری که در برابر اسرائیل یا حامیان غربی آن ایستاده، مخالفت کرده است. در دهه ناصر، عربستان بهشدت با پروژه پانعربیسم مصر مخالفت ورزید، زیرا بیم داشت این جریان، نظامهای پادشاهی را تضعیف و مقاومت در برابر امپریالیسم را تقویت کند. ریاض عملاً در کنار نیروهای محافظهکار، در برابر تلاشهای ناصر برای رویارویی با اسرائیل ایستاد.
این رویکرد پس از انقلاب 1979 ایران ادامه یافت؛ زمانی که جمهوری اسلامی بهعنوان یکی از معدود قدرتهای منطقهای، آشکارا و عملی از آرمان فلسطین پشتیبانی کرد. هرچند ریاض این تقابل را به نزاع فرقهای تقلیل داد، اما دغدغه واقعیاش مقابله با چالشی بود که ایران برای نظم منطقهای مطلوب آمریکا و اسرائیل ایجاد کرده بود. امروز نیز، چه در قبال حزبالله لبنان و چه نیروهای حشدالشعبی عراق، عربستان از ابزارهای سیاسی، مالی و رسانهای برای بیاعتبار کردن و تضعیف نیروهایی استفاده میکند که امنیت اسرائیل و برتری آمریکا را به چالش میکشند.
سهم عربستان در بیثباتسازی منطقه
سیاستهای ریاض بارها به تضعیف ثبات خاورمیانه، از لبنان تا سوریه و عراق، منجر شده است:
در لبنان: سرمایهگذاریهای مالی عربستان عمدتاً به جریانهای مخالف مقاومت اختصاص یافت و شبکههای رسانهایاش بهطور مداوم به حزبالله حمله کردند.
در سوریه: میلیاردها دلار صرف حمایت از گروههای مسلح شورشی شد – برخی با پیوندهای آشکار با جریانهای افراطی – با هدف سرنگونی دولتی همسو با محور مقاومت.
در عراق: ریاض از گروههای مخالف نفوذ ایران و ضد الحشدالشعبی حمایت کرد و با دامن زدن به شکافهای داخلی و تنشهای فرقهای، بیثباتی را تشدید نمود.
کارزار خلع سلاح مقاومت
یکی از آشکارترین نشانههای همسویی امروز عربستان با اسرائیل، فشار بر لبنان و عراق برای خلع سلاح گروههای مقاومت است. ریاض در هر دو کشور، با حمایت از جریانهای سیاسی خاص و بهرهگیری از نفوذ دیپلماتیک خود، تلاش کرده حزبالله و حشدالشعبی – دو نیروی مؤثر در مقابله با تجاوزات اسرائیل و اشغالگری آمریکا – را تضعیف کند. این خواستهها، غالباً با شعارهایی چون «حاکمیت دولت» یا «اصلاح ساختار امنیتی» مطرح میشوند، اما در حقیقت تکرار همان مطالباتی هستند که سالهاست تلآویو دنبال میکند.
متحد پنهان، نه دوست علنی
هرچند بسیاری در جهان عرب هنوز عربستان را بازیگری محوری میدانند، اما واقعیت عملکرد این کشور تصویر دیگری ترسیم میکند.
در دورهای که وضوح سیاسی کمیاب است، یک حقیقت روزبهروز آشکارتر میشود: بزرگترین متحد اسرائیل در خاورمیانه شاید نه دوست رسمی، بلکه شریکی خاموش باشد؛ شریکی که در انظار عمومی کفیه بر دوش دارد، اما پشت درهای بسته با تلآویو دست میدهد.
بازار ![]()